متن اصلي كتاب Relevant Logic از استيون ريد

امروز داشتم بحثي در منطق ربط را جستجو مي‌كردم كه به متن اصلي كتاب Relevant Logic از استيون ريد برخوردم. اين كتاب را پنج سال پيش با نام فلسفه منطق ربط ترجمه كرده بودم و انتشارات دانشگاه مفيد آن را منتشر كرده بود.

اين كتاب در سال 1988 توسط انتشارات باسيل بلكول در انگلستان منتشر شده بود و استيون ريد متن آن را با تصحيح اغلاط آن در سايت خود قرار داده است. به نظر مي‌رسد كه متن كتاب از نو تايپ شده چون برخي نمادها كمي تغيير كرده و شماره صفحات هم كمتر شده است.

به هر حال، دوستاني كه به متن اصلي دسترسي نداشتند و با ترجمه بنده به زحمت افتاده‌اند اكنون مي‌توانند ايرادهاي ترجمه‌اي كتاب را برطرف كنند و پوزش ما را بپذيرند.

مقالات منطقی در نشریه «حکمت و فلسفه»

نشريه حكمت و فلسفه در بسياري از شماره‌هاي خود، مقالاتي منطقي يا فلسفه‌منطقي منتشر كرده است كه از سايت مگيران آنها را نقل مي‌كنم. چنان كه ديده مي‌شود برخي از اين مقالات، قابل دانلود هستند:

 

 

سال ششم، شماره 3 (پياپي 23)، پاييز 1389

مساله تعبير گزاره هاي احتمالاتي در علم

امير احسان كرباسي زاده، ميثم محمد اميني   ص 33

مشاهده متن   [PDF 403KB]    

 

 

سال ششم، شماره 2 (پياپي 22)، تابستان 1389

152 صفحه

شرطيه پاسكال؛ آيا نظريه معقوليت يك برهان است؟

محمد محمدرضايي، مصطفي حسيني گلكار   ص 7

مشاهده متن   [PDF 406KB]    

 

 

سال ششم، شماره 1 (پياپي 21)، بهار 1389

160 صفحه

نقد سه استدلال گودلي در فلسفه ي ذهن

سيدمحمدعلي حجتي، محمدصالح زارع پور   ص 33

مشاهده متن   [PDF 274KB]    

 

 

 

سال پنجم، شماره 3 (پياپي 19)، پاييز 1388

124 صفحه

واقعي گرايي جديد : آيا واقعي گرايي جديد از مصاديق واقعي گرايي جانشيني است ؟

لطف اله نبوي، مجتبي اميرخانلو   ص 27

مشاهده متن   [PDF 379KB]    

منطق تعريف در بوته نقد و داوري

موسي ملايري   ص 85

مشاهده متن   [PDF 281KB]    

 

 

 

سال چهارم، شماره 4 (پياپي 16)، زمستان 1387

140 صفحه

منطق شرطي و مباني فلسفي آن

رضا رسولي شربياني    ص 71

مشاهده متن   [PDF 272KB]    

اصل طرد شق ثالث و انگاره تخطي از آن در پارادايم هاي چند ارزشي و فازي

مرتضي حاج حسيني    ص 85

مشاهده متن   [PDF 287KB]    

تكثر نظام هاي منطقي : مقايسه ديدگاه هاي منطق دانان قديم و جديد

فرشته نباتي    ص 101

مشاهده متن   [PDF 273KB]    

 

 

 

 

 

سال چهارم، شماره 3 (پياپي 15)، پاييز 1387

154 صفحه

درآمدي بر فلسفه منطق ارسطو

غلامرضا ذكياني   ص 45

جهت سور و جهت حمل در منطق قديم

محمدعلي اژه اي    ص 91

 

 

 

سال چهارم، شماره 1 (پياپي 13)، بهار 1387

148 صفحه

 نقدي بر تحليل زماني قضاياي موجه

علي اكبر احمدي افرمجاني   ص 7

 چکيده   

تصميم پذيري سيستم هاي هوشمند

سيدمحمدعلي حجتي ، مرتضي مزگي نژاد   ص 29

 چکيده   

 

 

 

سال دوم، شماره 4 (پياپي 8)، زمستان 1385

134 صفحه

 تطبيقي پيرامون قضاياي كلي و جزئي در منطق جديد و قديم

موسي ملايري    ص 31

مقالات انگليسي

مساله كليات در فلسفه تحليلي و ابن سينا

هاشم مرواريد    ص 84 (انگليسي)

ميله استاندارد متر و ارتباط آن با گزاره هاي ممكن پيشين

محمد سعيدي مهر   ص 98

ابن سينا و مساله استقراء

محمدعلي اژه اي    ص 114

 

 

 

سال دوم، شماره 2 (پياپي 6)، تابستان 1385
160 صفحه
مقالات انگليسي

زمان و جهت در منطق سينوي
لطف الله نبوي    ص 84 (انگليسي)
 

 

 

سال اول، شماره 4، زمستان 1384
112 صفحه
منحني تحول زبان و فهم در فلسفه معاصر
قاسم پور حسن   ص 17

نقد كتاب : «مباني منطق و روش شناسي»
غلامرضا ذكياني   ص 29
 

 

 

سال اول، شماره 3، پاييز 1384
138 صفحه
تحليل ديدگاه غزالي در باره تقابل ميان منطق و امامت
غلامرضا ذكياني   ص 5

كواين و موجهات
فرشته نباتي   ص 21

 

 

سال اول، شماره 2، تابستان 1384
114 صفحه
 تحليل رويكرد كامپيوتري به فلسفه ي علم
حميدرضا آيت اللهي ، آرش موسوي    ص 23

كليت پذيري و هويت عملي
سوزان بابيت   ص 113 (انگليسي)


 

 

چند مقاله منطقی در نشریه حکمت سینوی

شماره 4۳ دو فصلنامه علمي- پژوهشي حكمت سينوي ويژه بهار و تابستان 8۹ در اسفند ماه ۸۹ منتشرگردید. اين دوفصلنامه به موضوعاتي پيرامون انديشه هاي فلسفي- منطقي ابن‌سينا مي‌پردازد . موضوع مقالات و نام مؤلفان اين شماره بدين شرح مي‌باشد:

  • منطق سینوی ابداعات و نوآوری‌ها
       دکتر لطف الله نبوي/دانشيار دانشگاه تربيت مدرس تهران
  • مبادي وجودي جداانگاري واجب الوجود از ممكنات در فلسفه ابن‌سينا
       دكتر سعيده سادات شهيدي/ استاديار دانشگاه امام صادق
  • نظام احسن و مسئله شرور در فلسفه ابن‌سينا
       دكتر فاطمه صادق زاده قمصري / استاديار دانشگاه امام صادق
  • گزاره ماهوي نزد ابن‌سينا و جهت سور
       دکتر اسداله فلاحي/ استادیار دانشگاه زنجان
  • ساختار منطقي مسائل و موضوع علم نزد ارسطو، فارابي، ابن‌سينا و ابن‌رشد
       دكتر ناديا مفتوني/ مدرس دانشگاه تهران
  • معناي نبوت نزد ابن‌سينا
    سميه قاسمي نراقي/ دانشجوي دكتري فلسفه تطبيقي، مدرسه عالي شهيد مطهري؛ سيد مصطفي محقق داماد / استاد گروه حقوق دانشگاه شهيد بهشتي
  • ذات‌گرايي ارسطويي-سينوي و ذات‌گرايي معاصر
       سيد احمد حسيني/ دانشجوي دكتري فلسفه دانشگاه تربيت مدرس؛ محمد سعيدي مهر/ دانشيار دانشگاه تربيت مدرس

 

شماره پيشين اين نشريه نيز چند مقاله منطقي در بر دارد كه به آنها اشاره مي‌شود؟

 

شماره 42 دو فصلنامه علمي- پژوهشي حكمت سينوي ويژه پاييز و زمستان 88 در مرداد ۸۹ منتشرگردید. اين دوفصلنامه به موضوعاتي پيرامون انديشه هاي فلسفي- منطقي ابن‌سينا مي‌پردازد . موضوع مقالات و نام مؤلفان اين شماره بدين شرح مي‌باشد:
  • بحث ماهیت و وجود در ابن­سینا و ابن­رشد و نقد آن
           دکتر احمد احمدی/استاد دانشگاه تهران
  • حكمت مشرقي ابن‌سينا از منظر هانري كربن
           دكتر اعظم قاسمی/ عضو پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي
  •   تحول ساختاری در منطق‌نگاری ابن‌سینا و تأثیر تاریخی آن در دوره اسلامی
           دکتر احد فرامرزقراملکی/استاد دانشگاه تهران
  • حجت و استدلال مباشر
           دکتر فرشته نباتی/ استادیار دانشگاه علامه طباطبای
  • چیستی و اعتبار دلالت التزامی
          دكتر مهناز امیرخانی/ استادیار دانشگاه الزهرا
  • عينيت مفهومي‌اوصاف الهي در فلسفه ابن سينا 
          دکتر سعیده سادات شهیدی / استادیار دانشگاه امام صادق (ع) 
  • «الموجز الصغير في المنطق» يا «منطق عيون الحکمه» رفع يک ابهام تاريخي
         زینب برخورداری ، دکتر احد فرامرزقراملکی/ استاد دانشگاه تهران
     
آخرين بروز رساني ( ۲۹ آبان ۱۳۸۹ ) به نقل از سایت اختصاصی نشریه حکمت سینوی

آیا تمایز مفهوم - شیء نزد فرگه همان تمايز كلي - جزئي در منطق قديم است؟

شايد اولين پاسخي كه به سوال بالا داده مي‌شود پاسخ منفي است چرا كه مقسم كلي و جزئي در منطق قديم «مفهوم» است و مفهوم در برابر شيء است. بنابراين، تقسيم مفهوم به كلي و جزئي تقسيمي درون‌ذهني است اما تمايز مفهوم - شيء تمايزي برون‌ذهني است زيرا در حقيقت تمايز ذهن و عين است.

نگاه تاريخي به مسئله اين پاسخ منفي را برنمي‌تابد چون تقسيم مفهوم به كلي و جزئي از ديدگاه بسياري از منطق‌دانان قديم مردود است و تنها افضل الدين خونجي و پيروانش بوده‌اند كه اين تقسيم را پذيرفته‌اند! حتي صدرالمتالهين تصريح كرده است كه مفهوم فقط كلي است و جزئي چيزي نيست جز شيء خارجي و عيني! علامه طباطبايي و جوادي آملي نيز در دوران معاصر به نادرستي تقسيم مفهوم به كلي و جزئي اشاره كرده‌اند.

براي بررسي تاريخي مسئله، ابتدا به ارسطو مي‌پردازم. ارسطو به صراحت به تمايز كلي و جزئي پرداخته است[1]؛ اما اديب سلطاني آن را به كلي و فردي ترجمه كرده است:

«برخي از معناها كلي‌اند، و پاره‌اي فردي، - نگريسته‌ي من از «كلي» آن است كه به طبيعت خود بر چيزهاي بسيار حمل مي‌شود، ولي «فردي» آن است كه چنين نيست؛ براي نمونه «انسان» از حدهاي كلي است، ولي كالّياس از حدهاي فردي منفرد است» (ارسطو، ۱۳۷۸، ارگانون، در پيرامون گزارش 17a39-17b2 ص ۷۶-۷۷).

این در حالی است که مترجمان عرب آن را به «كلي و جزئي» برگردانده‌‌اند:

«كانت المعاني بعضها كليا و بعضها جزويا ... و مثال ذلك ان قولنا «انسان» من المعاني الكلية و قولنا «زيد» من الجزوية» (به نقل از فارابي، 1409ق، المنطقيات للفارابي، ج 2، شرح العبارة، ص 62).

چنان كه ديده مي‌شود، ارسطو مقسم كلي و جزئي را معاني قرار داده است و نه مفاهيم و يا تصورات. مفهوم و تصور امري ذهني است در حالي كه معنا امري عيني و بين‌الاذهاني است. معناي يك لفظ همان مقصود از لفظ است و مي‌دانيم كه مقصود از لفظ «كالياس» يا «زيد» فرد عيني خارجي است نه مفهوم و تصوري كه از او در ذهن داريم. وقتي مي‌گوييم «زيد آمد» مقصود اين است كه خود زيد آمد نه اينكه مفهوم زيد آمد.

فارابي نيز مقسم كلي و جزئي را معنا قرار داده است:

«كلّ معنى يدل عليه لفظ فهو اما كلّي و امّا شخص» (فارابي، 1408ق، المنطقيات للفارابي، ج 1، ص 28).

كلمه «شخص» به جاي جزئي نشانگر فرد خارجي و عيني است كه متشخص است و نمي‌تواند كلي باشد.

ابن‌سينا مقسم كلي و جزئي را «لفظ» گرفته است نه معنا يا مفهوم، اما تقسيم او نيز به گونه‌اي دلالت دارد بر اينكه الفاظ كلي به مفاهيم و الفاظ جزئي به اشيا اشاره مي‌كنند:

«اللفظ المفرد إما أن يكون معناه الواحد الذي يدل عليه لا يمتنع فى الذهن، من حيث تصوره، اشتراك الكثرة فيه على السوية، بأن يقال لكل واحد منهم إنه هو، اشتراكا على درجة واحدة، مثل قولنا: الإنسان؛ ... و إما أن يكون معناه بحيث يمتنع فى الذهن إيقاع الشركة فيه، ... كقولنا زيد؛ ...؛ فإنّ الواحد من معانيه هو ذات المشار إليه، و ذات هذا المشار إليه يمتنع فى الذهن أن يجعل لغيره، اللهم إلا أن لا «2» يراد بزيد البتة ذاته، بل صفة من صفاته المشترك فيها. ... فالقسم الأول يسمى كليا، و الثاني يسمى جزئيا (الشفاء المدخل ص 26-27).

عبارت «ذات المشار اليه» تصريح بر اين است كه لفظ جزئي بر شيء خارجي مورد اشاره دلالت دارد نه بر تصور و مفهوم ذهني كه قابل اشاره نيست.

نخستين كسي كه مقسم كلي و جزئي را از لفظ يا  معناي لفظ به مفهوم منتقل كرده است افضل الدين خونجي است:

«كل مفهوم فإمّا جزئي ... و إمّا كلي» (خونجي، 1389، كشف الاسرار عن غوامض الافكار، ص 24).

شايد گفته شود مقصود خونجي از «مفهوم» نه تصور ذهني بلكه همان معناي لفظ است كه مي‌تواند عيني و خارجي باشد؛ اما اين احتمال صحيح نيست زيرا او به كلمه «تصور» تصريح كرده است:

«كل مفهوم فإمّا جزئي إذا كان بحيث يمنع نفس «تصوره» من اشتراك كثيرين في صدقه عليها؛ و إمّا كلي» (همان).

البته در عبارت ابن‌سينا نيز كلمه «تصور» آمده است و اين كار مقايسه و تطبيق را دشوار مي‌كند. شايد بتوان گفت كه ابن‌سينا با چنين عبارت‌پردازي‌هايي مقدمات لازم براي انحراف امثال خونجي را فراهم آورده است و شايد حتي بتوان گفت كه خود ابن‌سينا، دست كم در اينجا، به تمايز مفهوم و معنا (يا تمايز تصور و مفهوم) چندان توجه نكرده است.

در آثار متاخران، مانند تفتازاني در تهذيب المنطق و مظفر در المنطق، رويه خونجي در مقسم قرار دادن مفهوم براي كلي و جزئي مورد قبول قرار گرفته است؛ اما برخي از فيلسوفان مانند ملاصدرا به سخنان فارابي و ابن‌سينا بازگشته‌اند:

«الكلي على الاصطلاح الذي معناه ... أنه يحتمل الشركة (أو لايمنع الشركة) يمتنع وقوعه في الأعيان فإنه لو وقع في الأعيان حصلت له هوية متشخصة غير مثالية فلا يصح فيها الشركة» (صدرالمتألهين، الاسفار الاربعة، ج 2 ص 8).

او درباره جزئي مي‌گويد:

«و الحق أن تشخص الشي‏ء بمعنى كونه ممتنع الشركة فيه بحسب نفس تصوره- إنما يكون بأمر زائد على الماهية مانع بحسب ذاته من تصور الاشتراك فيه فالمشخص للشي‏ء بمعنى ما به يصير ممتنع الاشتراك فيه لا يكون بالحقيقة إلا نفس وجود ذلك الشي‏ء كما ذهب إليه المعلم الثاني» (همان ص 10).

شبيه اين سخن را علامه طباطبايي نيز آورده است (نهاية الحكمة، ص 74-76). همه اينها نشان مي‌دهد كه تقسيم مفهوم به كلي و جزئي خطا است[2] زيرا تقسيم شيء به نفسه و غيره است و سبب مي‌شود قسيم الشيء قسم الشيء بشود. بنابراين، مفاهيم همگي كلي‌اند و اشيا همگي جزئي‌اند و هيچ مفهومي جزئي نيست.

بر اين اساس، نتيجه مي‌گيرم كه تمايز مفهوم – شيء نزد فرگه همان تمايز كلي – جزئي نزد بيشتر منطق‌دانان و فيلسوفان قديم است. بنابراين، برخلاف دكتر ضياء موحد كه تمايز مفهوم – شيء را يكي از نوآوري‌هاي مهم فرگه به شمار مي‌آورد و تقسيم سه‌جزئي گزاره به موضوع – محمول – رابطه را محكوم مي‌كند و تقسيم دو جزئي فرگه بخش اسمي – بخش محمولي را از تمايز مفهوم – شيء بيرون مي‌كشد، بر خلاف ايشان، مدعي هستم كه اين تمايز نه تنها نوآوري نيست بلكه از زمان ارسطو شناخته شده بوده است و تنها در مقطعي از زمان، برخي از منطق‌دانان مسلمان كمي آن را به انحراف كشانده بوده‌اند.

به گمان من، تحليل سه جزئي يا دو جزئي براي گزاره اتمي و شخصي «زيد انسان است» هيچ نكته مهمي ندارد كه اين همه درباره آن سخن رانده‌اند! در نظريه مجموعه‌ها، اين جمله به صورت سه‌جزئي «zÎA» و در منطق محمول‌ها به صورت دوجزئي «Az» تحليل شده است و به گمان من، هيچ يك از اين دو تحليل بر ديگري برتري ندارد. به گمانم، اهميت دادن بيجا به سه جزئي يا دو جزئي بودن گزاره‌هاي اتمي نه از خود فرگه بلكه از جناب پيتر گيچ است كه ضياء موحد نيز در اين زمينه پيروي او است. براي مطالعه بيشتر در اين زمينه مراجعه كنيد به كتاب «از ارسطو تا گودل» دكتر موحد ص 28-29 و 32 و نيز كتاب «درآمدي به منطق جديد» ايشان ص 284، 331-332 و 336.

براي بحث از كلي و جزئي در منطق قديم نيز مراجعه كنيد به مقاله «كلي و جزئي» از عسكري سليماني اميري كه در زمستان 1382 در نشريه معرفت فلسفي شماره 2 ص 207-232 منتشر شده است. مباحث مربوط به اين پست در صفحات 208 و 220-221 آمده است.


[1] ارسطو به تمايز گزاره‌هاي كلي و جزئي نيز پرداخته است اما اين تمايز ربطي به تمايز مفاهيم كلي و جزئي ندارد زيرا موضوع و محمول در گزاره‌هاي كلي و جزئي همواره مفهومي كلي است.

[2] البته تقسيم مفهوم به كلي و جزئي به معاني ديگري بررسي شده است كه ربطي به بحث فعلي ما ندارد؛ براي نمونه، تعريف مفهوم جزئي به مفهومي كه با حس يا مانند آن به خارج از ذهن مرتبط مي‌شود و تعريف مفهوم كلي به مفهومي كه از هر گونه ارتباط با عالم خارج محروم است. در اين تعريف جديد كه ربطي به قابليت حمل بر كثيرين ندارد، مفاهيم حسي، خيالي و وهمي جزئي هستند و مفاهيم عقلي كلي هستند. من اين تعريف از كلي و جزئي را تعريف فلسفي يا روانشناختي آن دو مي‌نام و تعريف كلي و جزئي به مفهوم و شيء را تعريف منطقي آن دو نام مي‌نهم.

وبلاگ انديشه‌هاي منطقي

آقاي حميدرضا ابراهيم‌پور دانشجوي كارشناسي فلسفه و كلام اسلامي وبلاگي را با عنوان انديشه‌هاي منطقي به معدود وبلاگ‌هاي منطقي افزوده‌اند. مباحثي كه تاكنون در اين وبلاگ منتشر شده به قرار زير است:

مفهوم ابتدایی - چهارشنبه یازدهم اسفند 1389
کلی ابتدایی و تعریف - پنجشنبه سی ام دی 1389
چیستی تعریف - چهارشنبه بیست و دوم دی 1389
بسم الله الرحمن الرحیم - چهارشنبه بیست و دوم دی 1389

براي ايشان آرزوي موفقيت دارم؛ به اين اميد كه در اين راه پايدار باشند.

افلاطون و فلسفه منطق، ترجمه‌اي از كتاب تاريخ منطق نيل و نيل

اخيرا، نشريه كتاب ماه فلسفه شماره ۳۸ آبان ماه ۱۳۸۹ مقاله‌اي را از دوست گرامي، آقاي مهدي عظيمي، دانشجوي دكتري فلسفه و كلام اسلامي در دانشگاه تهران، منتشر كرده است كه ترجمه‌اي است از فصل I.5 تحت عنوان «افلاطون و فلسفه منطق». آقاي عظيمي قصد دارند ترجمه كتاب را كامل كنند. اميدوارم در اين هدف بزرگ استوار و پيروز باشند.

قبلا، هم ترجمه ديگري از بخشي از كتاب منطق صوري بوخنسكي از آقاي محمود سيفي در اين وبلاگ منتشر شده بود. اميدوارم اين تك‌ترجمه‌ها از بخش‌هاي كتاب‌هاي تاريخ منطق به ترجمه كامل اين كتاب‌ها بينجامد.