دانلود یک کتاب

اخیرا یک سایت دانلود مجانی کتاب پیدا کردم که کتابهای جالبی داشت. از جمله یک کتاب مقدماتی در حوزه استنتاج طبیعی گزاره ها و محمولات که میتونید از اینجا دانلودش کنید:

Logic Primer, 2nd Edition

Colin Allen and Michael Hand

Table of Contents and Sample Chapters

Logic Primer presents a rigorous introduction to natural deduction systems of sentential and first-order logic. The text is designed to foster the student-instructor relationship. The key concepts are laid out in concise definitions and comments, with the expectation that the instructor will elaborate upon them. New to the second edition is the addition of material on the logic of identity in chapters 3 and 4. An innovative interactive Web site, consisting of a "Logic Daemon" and a "Quizmaster," encourages students to formulate their own proofs and links them to appropriate explanations in the book.

Colin Allen is Professor of Philosophy at Texas A&M University. He is the coauthor of Nature's Purposes (MIT Press, 1998), Species of Mind (MIT Press, 1997), and The Cognitive Animal (MIT Press, 2001).

Michael Hand is Professor of Philosophy at Texas A&M University.

 

در باب سوال کوشا و پاسخ دوستان

 

1- ابتدا به این قسمت از سوال کوشا که در واقع بیان غیر صوری یک برهان در سیستم منطق گزاره هاست دقت کنید:  

"اگر الف آنگاه ب و اگر ب آنگاه نقیض الف پس اگر الف آنگاه نقیض الف منطقیون جدید الف را به عنوان فرض کمکی می گیرند و از مقدمه اول و فرض کمکی با وضع مقدم ب را نتیجه می گیرند و سپس با یک وضع مقدم دیگر نقیض الف را بدست می آورند و در نهایت با قاعده معرفی شرط اگر الف آنگاه نقیض الف را نتیجه می گیرند."

 

2- اینک سعی میکنیم برهان فوق را صوری کنیم:

 

1-     P" Q                       مقدمه

2-     Q " ~P                  مقدمه 

3-     P                              فرض کمکی

4-     Q                              وضع مقدم 1و3

5-     ~P                           وضع مقدم 2و4

6-     P"~P                      معرفی شرط 3 تا 5

3- حال به سوال اصلی کوشا میپردازیم:

" حال سوال این است که مگر نه این است که ما الف را به عنوان فرض کمکی گرفتیم و مگر نه آن است که در فرایند استدلال به نقیض الف هم رسیدیم اینک مگر نه آن است که ترکیب عطفی الف و نقیض الف تناقض است پس چرا نمی گوییم در این استدلال به تناقض رسیده ایم ."

4- اینک سعی میکنیم سوال فوق را صوری کنیم:

 

1-     P" Q                         مقدمه

2-     Q " ~P                   مقدمه 

3-     P                                فرض کمکی

4-     Q                               وضع مقدم 1و3

5-     ~P                            وضع مقدم 2و4

6-  P^~P                         معرفی عطف 3و5

5- خب تا اینجا چه مسئله ای ممکن است نظر کوشا را به خود جلب کرده باشد؟

الف) اینکه ما از مقدمات صادق به نتیجه کاذب رسیده ایم .

ب) اینکه لا اقل یکی از سطرهای این برهان تناقض است و چگونه ممکن است یک برهان واجد چنین سطری باشد؟

 

6- پاسخ :

الف ) در پاسخ باید بگوییم این برهان هنوز تمام نشده ( چون فرض کمکی با هیچکدام از قواعد مناسب بسته نشده)و از آنجاییکه " نتیجه یک برهان " عبارتست از آخرین سطر یک برهان لذا مشکله الف اساسا وارد نیست .

 ب) ما در این برهان به تناقض نرسیده ایم  بلکه دریک برهانک ناتمام به تناقض رسیدیم که هیچ ایرادی ندارد. .به عبارت دیگر گرچه وجود تناقض در بدنه اصلی یک برهان قابل قبول نیست لکن مطابق قواعد استنتاج طبیعی وجود تناقض در برهانک در دو صورت قابل قبول است :

1-     اگر بلافاصله برهانک را ببندیم و نقیض فرض کمکی را نتیجه بگیریم :

7-  ~P                             معرفی نقیض 3 تا 6

 

2-     اگر بلافاصله برهانک را ببندیم و قضیه شرطی زیر را نتیجه بگیریم :

7-  P " (P^~P)      معرفی شرط 3 تا 6           

 

7- پاسخ اطی:"در مورد سوال آقای کوشا فکر میکنم منظورشان این بود که چرا در منطق جدید ترکیب شرطی P"~P را تناقض نمی دانند.به نظر من به لحاظ صوری به تناقض نرسیده ایم .اما این مهم نیست. چون به لحاظ معنا شناسی یک تناقض است"

8- نقد پاسخ اطی :

اولا: گمان نمیکنم منظور کوشا این باشد که " چرا در منطق جدید ترکیب شرطی P"~P را تناقض نمی دانند؟" زیرا اگر بندهای 3 تا 5 فوق را به دقت بررسی کنید منظور کوشا روشن میشود .منظور او این است: که چرا در منطق جدید یکی از سطرهای برهان یا  نتیجه برهان میتواند تناقض باشد.( شاید علت این سوء برداشت اطی طرح بخشهای غیر ضروری و بلکه مخل در سوال کوشا باشد . اگر دقت کنید قسمت اول سوال کوشا ( بند 2 ) کاملا زائد است. (حدس میزنم کوشا به هنگام مواجهه با آن برهان (بند 2) به این سوال رسیده و گمان برده که آن هم جزئی از این سوال است یا لااقل در فهم و حل آن موثر است )

ثانیا:چه کسی گفته که ما به تناقض صوری نرسیده ایم؟ سطر 6 این برهان عین تناقض صوری است. حال آن را چه بصورت ( P^~P ) نمایش دهیم و چه به صورتی که کوشا گفته.

ثالثا: گزاره متناقض به لحاظ نحوشناختی گزاره ای است که از  ترکیب عطفی یک گزاره (اتمی یا مولکولی) با نقیض همان گزاره به دست آمده است ( مطابق این تعریف حتی (P≡~P) یک تناقض نیست). و گزاره متناقض به لحاظ معناشناختی گزاره ای است که در هیچ تعبیری صادق نباشد .لذا گزاره P"~P به لحاظ معناشناختی متناقض نیست چون کافی است ارزش P را کاذب در نظر بگیریم . در این تعبیر، P"~P  صادق است و لذا این گزاره متناقض نیست.همینطور به لحاظ نحوشناختی نیز این گزاره متناقض نیست چون ترکیب عطفی بین یگ گزاره و نقیض همان گزاره نیست.

 9- نقد فلاحی به پاسخ اطی:

آقای فلاحی دانسته یا نادانسته نه به اشکال کوشا بلکه به پاسخ اطی پرداخته:

اما اینکه چرا  P"~P تناقض نیست دليل آن اين است كه تناقض هميشه كاذب است اما فرمول مذكور هميشه كاذب نيست! بلكه گاهي صادق است!! مي‌گوييد مثلا كي؟ پاسخ اين است كه مثلا اگر را با جايگزين كنيم فرمول

(p&~p) "~(p&~p)

به دست مي‌آيد كه جمله صادقي است. برهان:

1.                    p&~P

2.                    p

3.                    ~~p

4.                    ~~p v ~p

5.                    ~(p&~p)

10 – نقد نقد فلاحی:

اطی مدعی است که (P"~P) به لحاظ معناشناختی یک تناقض است اما به لحاظ نحوشناختی نه! در مورد اینکه (P"~P) به لحاظ نحوشناختی تناقض نیست حرفی نیست ( همانطور که گفتیم تناقض نحوشناختی در منطق گزاره ها منحصرا به شکل (P^~P) و نمونه جانشین های آن است ) اما اینکه(P"~P) به لحاظ معناشناختی یک تناقض است  آقای فلاحی با کوشا موافق نیست زیرا به قول ایشان " تناقض هميشه كاذب است اما فرمول مذكور هميشه كاذب نيست بلكه گاهي صادق است"

منظور ایشان از قید های "همیشه" و " گاهی"چیست؟

الف)  " همه نمونه جانشین ها " و " بعضی نمونه جانشین ها"

ب) " همه تعبیرها"  و " بعضی تعبیرها" (یا " همه سطرهای جدول ارزش" و " بعضی سطرهای جدول ارزش")

اگر منظور ایشان ب بود مشکلی پیش نمی آمد ( من هم در بند 8 قسمت ثالثا تناقض معناشناختی را به این معنا تعریف کرده ام) اما ظاهرا منظور ایشان الف است زیرا به ((p&~p) "~(p&~p) ) به عنوان مثال اشاره میکنند که با جایگزینی  p&~p  به جای p  از P"~P به دست آمده است. آقای فلاحی در واقع یک تعریف برای تناقض معناشناختی در نظر داشته اند و این مثال را به عنوان مثال نقض آورده اند تا نشان دهند P"~P یک تناقض نحوی نیست. اما تعریف ایشان با توجه به اینکه ایشان قید همیشه و گاهی را به معنای الف در نظر گرفته اند چه میتواند باشد؟ یکی از دو تعریف  زیر:

ج) گزاره ای به لحاظ معناشناختی متناقض است که هیچ نمونه جانشین آن یک قضیه(theorem) در منطق گزاره ها نباشد.

د) گزاره ای به لحاظ معناشناختی متناقض است که هیچ نمونه جانشین آن یک توتولوژی نباشد.

 

تلاش ایشان برای اثبات اینکه (p&~p) "~(p&~p) یک قضیه است تعریف ج را تقویت میکند اما اشاره به صدق این مثال نقض تعریف د را

اما در هر دو صورت تعاریف ایشان مخدوش به نظر میرسند:

اشکال تعریف نخست در خلط رویکردها (نحو شناسی و معناشناسی) است یعنی تعریف تناقض معناشناختی از طریق مفاهیم نحوشناختی ( قضیه)  خلط مبحث است و نادرست.

 اشکال تعریف دوم در عدم تساوی معرِف و معرَف است یعنی آن گزاره ای که نمونه جانشین توتولوژیک ندارد لزوما متناقض نیست بلکه شاید گزاره ممکن الصدق است. به عبارت دیگر گزاره ای را میتوان مثال زد که هیچ نمونه جانشینی از آن توتولوژی نیست اما متناقض هم نیست مثل همین P"~P

خلاصه مطلب آنکه به نظر میرسد اگر فلاحی در اثبات متناقض نبودن P"~P( به لحاظ معناشناختی ) یک تعبیر ناقض را ( یعنی تعبیر V(t)=T) به عنوان مثال نقض مطرح میکردند نه یک قضیه و نمونه جانشین ناقض ، بهتر بود.

 

بحث منطقی (2)

بحث زیر بین کوشا و فلاحی در بخش نظرات صورت پذیرفته که من به صفحه اصلی منتقل کردم تا از نظرات دیگران نیز استفاده کنیم.

 -          کوشا: درباره یک سوال منطق جدید می خواستم از شما و سایر اهالی وبلاگ نظر خواهی کنم.سائل کسی است که بر منطق قدیم مسلط است و رشته اصلی اش هم فلسفه اسلامی است . می فرمایند چرا در منطق جدید برای اثبات این استدلال که اگر الف آنگاه ب و اگر ب آنگاه نقیض الف پس اگر الف آنگاه نقیض الف منطقیون جدید الف را به عنوان فرض کمکی می گیرند و از مقدمه اول و فرض کمکی با وضع مقدم ب را نتیجه می گیرند و سپس با یک وضع مقدم دیگر نقیض الف را بدست می آورند و در نهایت با قاعده معرفی شرط اگر الف آنگاه نقیض الف را نتیجه می گیرند. حال سوال این است که مگر نه این است که ما الف را به عنوان فرض کمکی گرفتیم و مگر نه آن است که در فرایند استدلال به نقیض الف هم رسیدیم اینک مگر نه آن است که ترکیب عطفی الف و نقیض الف تناقض است پس چرا نمی گوییم در این استدلال به تناقض رسیده ایم .

-         فلاحی: در مورد استدلال یکشنبه تان: استنتاج هر چیز از تناقض که در منطق قدیم قرون وسطی، بهEx Falso Quidlibet به اختصار EFQ معروف است، مورد مناقشه منطق دانان قدیم بوده تا اینکه با استدلالی نظیر استدلال شما و دیگر استدلال ها فرگه آن را پذیرفت و اصل اساسی منطق جدید شد. در مخالفت با این اصل، در نیمه دوم قرن 20، منطق های ربط و منطقهای فراسازگار پدید آمد که بحث تفصیلی آن خارج از حوزه وبلاگ ماست. کتابی در این زمینه را نگارنده از استیون رید ترجمه کرده است که از چاپ بیرون آمده و به زودی منتشر می شود.در مورد سوال دوشنبه تان: می توانیم بگوییم به تناقض رسیده ایم و با برهان خلف نقیض فرض مان را به دست بیاوریم یعنی نقیض الف را. ولی هیچ اجباری نیست که برهان خلف را به کار ببریم. می توانیم در هر جا که خواستیم دلیل شرطی را به کار ببریم و به گزاره درستی برسیم و این نیز اشکالی ندارد:


 

P "Q

Q"~P

--------

P "~P

صورت استدلالی فوق نمونه جانشینی از شکل اول ضرب اول و لذا معتبر است.توجه کنید که استدلال زیر نیز صحیح است:

P "~p

--------

~p v ~P

--------

~P

 

بحث های منطقی(1)

 

 بحث زیر بین کوشا و فلاحی در بخش نظرات صورت پذیرفته که من به صفحه اصلی منتقل کردم تا از نظرات دیگران نیز استفاده کنیم.

آیا منطق کاربردی(applied logic) یک رشته علمی (discipline) است؟

-         کوشا : به نظر حقیر منطق کاربردی یک رشته علمی (دیسیپلین)نیست و هویت آن هویت یک دانش نیست . اگر بخواهیم برای آن تعیین هویت نماییم باید بگوییم نوعی رویکرد در حل مسائل علمی است که هویت میان رشته ای دارد . این تصور بنده را ژورنال هایی که با عنوان منطق کاربردی در محافل آکادمیک دنیا مطرح است تایید می کند . مقالات این ژورنال ها ناظر بر کاربرد نظام های منطقی در حل مسائل یک علم دیگر است . یعنی در ذیل منطق کاربردی همیشه حداقل دو دانش مطرح است که یکی از آنها منطق می باشد. به نظر حقیر بین مهارت منطقی و منطق کاربردی در میان برخی منطق دانان کشور ما خلط شده است و این اشتباه در اثر ارزشمند دوست فرهیخته ام آقای علی اصغر خندان با عنوان منطق کاربردی به اوج خود رسیده است و حتی این خلط در اندیشه استاد گرامی جناب آقای قراملکی که مقدمه ای پر مغز بر آن کتاب افزوده اند نیز قابل ردیابی است . اصلاح خطاهای تصوری و تصدیقی حقیر در مطالب فوق موجب مسرت خواهد بود . انشا’الله

-         فلاحی:قبول دارم که از قدیم بحثی جدی در گرفته بوده که آیا منطق علم است یا ابزار؟ به ویژه که تعریف منطق به "آله قانونیه ..." موید نظر دوم است. همچنین غالبا پاسخ این بوده که منطق هم علم است هم ابزار. اما امروزه, منطق چنان گسترده شده که تبدیل به طیف بسیار بلندی گشته است که یک سر آن سر از مباحث کاملا نظری ریاضیات در آورده (تا حدی که فرگه, راسل و ویتگنشتاین اول گمان کردند که ریاضیات جزء منطق است) و سر دیگر آن در چنان مباحث کاربردی و تکنولوژیک غوطه ور شده که فهمیدن مباحث پیشرفته منطق فازی برای ما (فیلسوفان!) که از مهندسی چیزی نمی دانیم معضلی گشته است.
چه می شود کرد؟ من و بسیاری از اساتیدم از این شهر بسیار بزرگ چند خیابان اصلی و چند کوچه و پس کوچه بیشتر نتوانسته ایم بازدید کنیم. ما بیشتر به مباحث نظری منطق پرداخته ایم (آنهم نه به همه مباحث نظری آن بلکه به بخش بسیار کوچکی از آن) و بدون شک نیازمند ذهن های آماده نویی هستیم که مباحث کاربردی آن را به جامعه ایرانی معرفی کنند. بدون شک علمی که نزدیک به صد مجله کاملا تخصصی را به خود اختصاص داده از عهده ده یا بیست نفر بیرون است. به همین مناسبت, از شما دوست عزیز که با این بخش منطق آشنایی دارید صمیمانه دعوت می کنیم که بر دانش ما بیفزایید.

-         کوشا: [ سوال این است که] صرف نظر از خود منطق به عنوان یک رشته علمی آیا در عرف منطقیون دنیا منطق با وصف کاربردی یا همانapplied logicبه عنوان يك رشته علمي مطرح است يا همان طور كه عرض كردم هويت ميان رشته اي interdisciplinary دارد . اين امر براي متخصصين منطق از اهميت زيادي برخوردار است و بايد دقت كرد كه يك اصطلاح تخصصي منطقي اگر در هاله اي از خطاي تصوري وارد ادبيات منطقي متخصصين منطق در كشور ما شود چه توقعي از بقيه حوزه هاي علمي مي توان داشت . مگر نه اين است كه منطق خود محك و معيار ميزان دقت در دو عرصه تصور و تصديق است.اگر ادعاي حقير مبني بر وجود چنين خطايي درست باشد و اين خطاي تصوري حتي منجر به انتشار كتاب با اين عنوان شده باشد و مورد اعتراض جامعه منطق دانان قرار نگرفته باشد بايد آرزو كنم كه تصور بنده خطا باشد . لطفا دوستان در اين زمينه نظريات خود را ارائه بفرمايند.

-         فلاحی : من نمی دانم که آیا منطق کاربردی رشته علمی است یا هویت میان رشته ای دارد هر چند که به گمانم هر دو درست است. اما می خواهم بگویم مگر این مساله خیلی مهم است؟ یک علم در زادگاهش یک جلوه دارد و در کشوری دیگر بروز دیگری و در کشوری سوم ظهوری دیگر. مگر بر سر منطق فازی چنین پیش نیامد؟ مگر آمریکایی ها به لطفی زاده نخندیدند؟ مگر ژاپنی ها از آن استقبال نکرده و تکنولوژی فازی را به وجود نیاوردند؟ مگر ما ایرانی ها از منطق فازی چیزی بیش از تشکیک ملاصدرا و نفی فلسفی خشونت! و فازی بودن مفاهیم دینی فهمیده ایم؟ به نظر من تجلی های مختلف یک علم در ساحت ها و ساعت های گوناگون شاید امری اجتناب ناپذیر باشد. اگر ارائه بد یک علم در یک کشور ذهن کسی را آزرد بر اوست که این کژی را استوار کند و در هدایت خلق بکوشد. به علاوه آنچه شما از آن هراسانید در فلسفه خودمان آن را "مشترک لفظی" نامیده اند. برای نمونه، لفظ "منطق کاربردی" مشترک لفظی است غربی ها چیزی از آن می فهمند و ما ایرانی ها چیز دیگری می فهمیم. چه اشکال دارد؟ مگر خود "منطق" مشترک لفظی نیست؟ مگر نه این است که منطق جدید تنها به استدلال قیاسی کار دارد اما منطق قدیم به هر سه نوع قیاسی و استقرایی و تمثیل و علاوه بر اینها منطق قدیم از مباحث غیر استدلال (یعنی تعریف, مقولات، تصور و تصدیق و بدیهیات مشاهدات تجربیات مخیلات و جدل و خطابه و شعر) نیز بحث می کند. می بینید که این منطق کجا و آن منطق کجا. این نشان می دهد که نباید روی الفاظ خیلی وسواس داشته باشیم و بیشتر باید روی محتوی تاکید کنیم. اگر کتابی کم محتوا بود باید با نوشتن یک یا چند کتاب دیگر آن را جبران کرد. و من مطمئنم که شما از عهده این کار بر می آیید.

 

در آمدی بر فلسفه ریاضی(4)

سلام

پس از دیدن کامنت عزیزان در این قسمت قصد کردم مابقی مقدمات را که به معرفی فلسفه برای دانشجویان ریاضی در نظر گرفته شده پست کنم و از قسمت بعد انشالله به خود خود فلسفه ریاضی بپردازیم .

 

ادامه نوشته

سلام و تشکر

امروز میخواستم قسمت چهارم فلسفه ریاضی را پست کنم اما تذکرات بجای دوستان مبنی بر خلاصه نویسی ( که اقتضای وبلاگ نویسی است) مرا مجاب کرد که با یک یا دو روز تاخیر مطالب را در متن جمع و جور تری پست کنم . انشالله

ارسطو

ارسطو (Aristotle)

منطق در ایران ارسطو

ارسطو در سال 384 پیش از میلاد در شهر استاگیرا مقدونیه که در 300 کیلومتری شمال آتن قرار دارد به دنیا آمد. پدر او دوست و پزشک پادشاه مقدونیه جد اسکندر مقدونی بود.ارسطو در جوانی برای تحصیل در آکادمی افلاطون راهی آتن شد . در آنجا توسط  افلاطون عقل مجسم (Nous) آکادمی نام گرفت. وی پس از مرگ افلاطون آکادمی را ترک کرد و به آسیای صغیر رفت . در آنجا با دختر یک خانواده ثروتمند و پر نفوذ ازدواج کرد. بعد از مدت نه چندان طولانی فیلیپ پادشاه مقدونیه ارسطو را برای آموزش فرزندش اسکندر به دربار خود دعوت نمود. زمانی که ارسطو شروع به تربیت اسکندر کرد اسکندر 13 سال داشت . او حدود 12 سال به این کار مشغول بود.

.....
 
    

ادامه نوشته

در آمدی بر فلسفه ریاضی (3)

سلام

 از دوستان عزیزم فلاحی  سیفی و اطی تشکر میکنم و از آنها میخواهم که در مورد فرم و محتوای مطالب جلادانه اظهار نظر کنند ( منظورم اینه که نقدم کنند) 

واقعیتش اینه که اگه اینبار ستون نظرات خالی باشه من دیگه این موضوع را پی نمیگیرم!

من که گل نیستم همینطور سخاوتمندانه " باشم" بی آنکه کسی لزوما مرا ببیند یا نه! من میخواهم نقدم کنید.(لطفا)

ادامه نوشته

درآمدی بر فلسفه ریاضی (2)

امروز درحالی قسمت دوم این مجموعه را تقدیم دوستان میکنم که هنوز راه حلی برای نشان دادن فرمولها نیافته ام!

در این قسمت اندکی در باب معرفت ریاضی خواهم نوشت

ادامه نوشته

در آمدی بر فلسفه ریاضی (1)

در ایران "فلسفه ریاضی" بعنوان یکی از درسهای اختیاری برای بچه های ریاضی در نظر گرفته شده است. معمولا این درس یا بوسیله اساتید فلسفه که اطلاع چندانی از ریاضی ندارند تدریس میشود و یا توسط اساتید ریاضی که بهره کافی از فلسفه ندارند!

البته من نه استاد فلسفه ام و نه مدرس ریاضی لکن به لحاظ دغدغه ای که در هر دو حوزه داشته ام و از آنجاییکه به زبان هر دو قوم آشنایم سعی نموده ام فلسفه را برای دانشجویان ریاضی ترجمه کنم!

مطالبی که بعد از این تحت عنوان " در آمدی بر فلسفه ریاضی" پست میشود حاصل چنین تجربه و ترجمه ای است . مشتاقم که نظرتان را بدانم.

ادامه نوشته