انتشاره كتاب ماه فلسفه ويژه‌نامۀ منطق (شماره 66 اسفند 91)

نشریۀ كتاب ماه فلسفه شماره مربوط به منطق اسفند ماه ۱۳۹۱ شماره ۶۶ منتشر شد.

مقاله‌هاي اين شماره در پي دي اف‌هاي جدا جدا و به صورت يك‌پارچه در يك پي دي اف قابل دانلود است.

بررسی منظومه فکری خواجه نصیر الدین طوسی

post column pic

به گزارش پایگاه خبری مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران،‌ در این همایش دو روزه، منظومه فکری خواجه نصیر  در حوزه های علم، منطق، فلسفه،‌کلام،‌اخلاق،‌سیاست بررسی خواهد داشت.

روز اول بخش علم

حسین معصومی همدانی؛‌ «خواجه نصیر و عدد بی‌نهایت»،

‌یونس مهدوی؛‌ «جایگاه خواجه نصیر در تاریخ مثلثات»،

امیرمحمد گمینی؛‌ «خواجه‌نصیر و قطب‌الدین شیرازی: در آثار نجومی و ریاضی».

روز اول بخش منطق

مهدی عظیمی؛ « خواجه‌نصیر و پارادوکس کرول» 

اسدالله فلاحی؛ « خواجه‌نصیر و مکتب منطقی خونجی».

زمان: ۵ و ۶ اسفندماه از ساعت ۱۴:۳۰ تا ۱۸

منبع: بررسی منظومه فکری خواجه نصیر الدین طوسی

سمينارهاي فلسفه تحليلي - زمستان 91 - بهار 92

پژوهشگاه دانش‌هاي بنيادي

پژوهشکده فلسفه تحليلي

 

سمينارهاي فلسفه تحليلي

زمستان 91- بهار 92

 

7/12/91

برهان وجودي گودل

مهدي رعنائي

پژوهشگاه دانشهاي بنيادي

21/12/91

جبرگرايي الهياتي

محمدصالح زارعپور

دانشگاه تربيت مدرس

19/1/92

انديشه مفرد، انديشيدن مفرد

ساجد طيبي

پژوهشگاه دانشهاي بنيادي

2/2/92

قضاياي حقيقيه و خارجيه

اسدالله فلاحي

ﻣﺆسسة حکمت و فلسفه

216/2/92

رابطة تصورپذيري و امکان:

بررسي يک مدل پيشنهادي

 مسعود ضياءعلي نسبپور

پژوهشگاه دانشهاي بنيادي

30/2/92

ميخواهم زنده بمانم

احمدرضا همتي مقدم

دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقيقات

13/3/92

تأملاتي در نظريات صدق

محمد معارفي

دانشگاه امام صادق (ع)

27/3/92

آيا برونگرايي در محتوا با

 درونگرايي در توجيه سازگار است؟

محمود مرواريد

پژوهشگاه دانشهاي بنيادي

 

شرکت براي عموم آزاد است.

مکان:   تهران- ميدان نياوران- پژوهشگاه دانشهاي بنيادي (مرکز تحقيقات فيزيک نظري و رياضيات) پژوهشکده فلسفه تحليلي- تالار شماره 1

زمان:   دوشنبهها ، ساعت: 18-16  تلفن:   22803669

سخنرانی دکتر لاجوردی

سخنرانی دکتر لاجوردی
چهار شنبه 25.11.91 ساعت 17 - دانشگاه تربیت مدرس
دانشگاه تربیت مدرس - دانشكده علوم انساني، طبقه چهارم، سالن علامه جعفري
چهار شنبه 25.11.91 ساعت 17

شماره ۵ منطق‌پژوهي منتشر شد

شماره ۵ منطق‌پژوهي دوره و شماره: دوره 3، شماره 5، صفحه 1-148 (تابستان 1391) با مقالات زير منتشر شد:

دوره و شماره: دوره 3، شماره 5، صفحه 1-148 (تابستان 1391)

 

 

1

کواین در برابر کریپکی

دانلود

صفحه 1-25

 

علی‌اکبر احمدی افرمجانی؛ علی صادقی*

·          

·          

2

منطق فازی، ابهام و پارادوکس خرمن 

دانلود

صفحه 27-51

 

داود حسینی

·          

·          

3

استدلالِ هستی‌شناسیکِ گودل 

دانلود

صفحه 53-76

 

مهدی رعنائی

·          

·          

4

پارادوکس اخبار از مجهول مطلق: تحلیل مفهوم «خبر»   

دانلود

صفحه 77-95

 

رحمان شریف‌زاده*؛ سید محمد علی حجتی

·          

·          

5

بررسی نظریة معنای کواین با محوریت تز عدم تعین ترجمه 

دانلود

صفحه 97-136

 

فراز عطار

·          

·          

6

سیر تاریخی نسبت‌های چهارگانه در منطق اسلامی

دانلود

صفحه 137-148

 

سیده‌زهرا موسوی؛ مهناز امیرخانی

·          

·          

نشست منطق شهودي معرفت دكتر رسول رمضانيان

سلسله نشست‌هاي گروه منطق دانشگاه شريف (WSLP) برگزار مي‌كند:

منطق شهودي معرفت (يا منطق معرفت از ديدگاه منطق شهودي)

دكتر رسول رمضانيان

دانشگاه شريف، دانشكده رياضي، اتاق ۴۰۳ يكشنبه ۱۵ بهمن ۹۱ ساعت ۱۷ تا ۱۸:۳۰

با سپاس از خانم رمضاني بابت اطلاع رساني

The 58th Session of Weekly Seminars on Mathematical Logic and Philosophy of Mathematics 1

An Intuitionistic Epistemic Public Announcement Logic

Rasool Ramezanian2

Department of mathematical sciences, Sharif University of Technology

Sunday, February 3, 2013 (Bahman 15, 1391)

Sharif University of Technology, Department of Mathematical Sciences Room No. 403, 17 -18:30

Abstract: We argue that what an Epistemic logic could be from intuitionistic point of view. Then we    propose an intuitionistic Epistemic Logic with public announcement operator, denoted by IEPAL, and prove soundness and com- pleteness theorems of the logic. To declare the signi cance of our proposed logic, we introduce a solution for the well-known surprise exam paradox regard-ing IEPAL.

58. An intuitionistic Epistemic Public Announcement Logic، By Rasool Ramezanian; 

Thursday, February 03, 2013 (Bahman 15, 1391).

دو همایش بین‌المللي در منطق

دو همايش بين‌المللي زير در مونيخ آلمان و تيانجين چين  در نيمه اول سال ۹۲ برگزار مي‌شود. اولي با موضوع حل مسائل فلسفی با تركيب احتمالات و منطق و دومي با موضوع تاريخ منطق در چین. اطلاعات بيشتر را در پيوندهاي زير دنبال كنيد.

با سپاس از دكتر لگنهاوزن براي اطلاع رساني

Progic 2013: Combining probability and logic to solve philosophical problems

Posted on January 28th, 2013
When:
Monday, September 16, 2013 – Wednesday all-day
Progic 2013: Combining probability and logic to solve philosophical problems will be held in  Munich on September 17-18, 2013. The deadline for extended abstracts is April 15, 2013 (see the call for papers for more information). About The Sixth Workshop on Combining Probability  

The Second International Conference on the History of Logic in China

Posted on January 28th, 2013
When:
Friday, April 26, 2013 – Monday all-day
 The Second International Conference on the History of Logic in China will take place on 27-29 April, 2013, Tianjin.   Besides the general academic exchange, one of the main purposes of this conference is to take the first steps in  

کریپکی و انتخاب منطق: گزارشی غیرمستقیم (سلسله سخنراني هاي انجمن منطق ایران)

سلسله سخنراني هاي انجمن منطق ایران
کریپکی و انتخاب منطق: گزارشی غیرمستقیم
 
 
 
 
 
سخنران:دکتر کاوه لاجوردی
زمان: چهارشنبه 91/10/27 ساعت 17
مکان: موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران

مجموعه ای از سخنرانیها و سمینارهای مركز فلسفه رياضي مونيخ (MCMP)

مركز فلسفه رياضیاتي مونيخ (MCMP) مجموعه ای از سخنرانیها و سمینارهای خود را به صورت رايگان در دسترس عموم قرار داده است. فایلهای تصویری این مجموعه را می توانید از طریق itunes از پيوند بالا دانلود کنید. براي اجراي اين فايل‌ها به برنامه itunes  نياز هست كه در بخش دانلود اين برنامه در شركت اپل در دسترس است.

با سپاس از آقای بهنام ذوالقدر (دانشجوی دکترای منطق دانشگاه تربیت مدرس) که این سایت را معرفی کردند.

اولين همايش سالانه‌ي انجمن منطق ايران - 26 ارديبهشت 1392


انجمن منطق ایران برگزار می‌كند:

اولين همايش سالانه‌ي انجمن منطق ايران (۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۲) اطلاعيه دوم

سخنرانان مدعو:

دكتر مجيد عليزاده - دكتر شهرام محسني‌پور - دكتر حميد وحيد دستجردي

دريافت چكيده مقالات به صورت پي دي اف تا تاريخ ۱ بهمن ۱۳۹۱

از طريق ايميل ialconference2013@gmail.com

مقصود از «منطق»، «فلسفه» و «رابطۀ» ميان منطق و فلسفه چيست؟

جناب آقاي دكتر حسن مسعود در پست قبل نظر بسيار خوبي گذاشته بودند كه در هنگام پاسخ به آن نظر ديدم كه سخن به درازا مي‌كشد و از اندازۀ يك نظر در بخش نظرات وبلاگ بيرون مي‌رود. بنابراين، تصميم گرفتم كه نظر آقاي مسعود و پاسخم را در پست جداگانه بگذارم تا از نظرات موافقان و مخالفان بيشتري بهره ببريم. اما مطالب خوب آقاي مسعود:

جناب فلاحی
سلام
مطلب جالبی را آغاز کرده اید، اما قدری ابهام وجود دارد.
درخواست من این است که روشن بفرمایید

اولا در اینجا منظور از منطق و فلسفه چیست؟ اگر علم منطق به عنوان شاخه ای از علم فلسفه منظور است، واضح است که رابطه اینها رابطه جزء و کل است، و فلسفه چیزی نیست جز مجموعه ای شامل منطق و اخلاق و معرفت شناسی و متافیزیک و غیره. اگر چنین است بهتر است از رابطه منطق با دیگر شاخه های فلسفه سخن بگوییم. یعنی عنوان پژوهش این می شود که صرفنظر از استفاده از منطق به عنوان ابزار استدلال که در همه شاخه های فلسفه و همه علوم دیگر جریان دارد، تا کنون چه نتایج وجودشناختی، زبان شناختی، معرفت شناختی، و غیره از بحث های صرفا منطقی گرفته شده است.

اگر کسی از مقدمات متافیزیکی با استفاده از ابزار منطق نتایج متافیزیکی بگیرد، این صرفا استفاده از منطق است و البته پاسخی است به این سوال که منطق به چه کار می آید.

اما اگر کسی از مقدمات منطقی نتایج متافیزیکی بگیرد، این پاسخی است به این سوال که رابطه منطق با متافیزیک چیست.

ثانیا، بهتر است منظور از رابطه روشن شود. آیا صرفا رابطه تولیدی مد نظر است یا حالتهای دیگر هم مورد بحث است؟ آیا ابن سینا از بحث منطقی در باب عکس نقیض نکته ای در باب حرکت اجرام سماوی نتیجه گرفته است یا از مبحث عکس نقیض استفاده کرده است تا نکته ای را در باب اجرام سماوی روشن کند؟
به گمان من گفتگو درباره این نکات فضای بحث را روشن تر می کند.
ارادتمند
حسن مسعود

پاسخ به آقاي مسعود:

سوال‌هاي دقيقي پرسيديد كه بايد اعتراف كنم قبلا درباره‌اش فكر نكرده بودم. پاسخي هم كه الان مي‌دهم پاسخي نيست كه خيلي انديشه برده باشد. به هر حال، دارايي من همين است كه مي‌بينيد:

يكم: درباره اينكه منطق بخشي از فلسفه هست يا نه؟ و اينكه بايد بگوييم رابطه منطق با فلسفه يا رابطه منطق با شاخه‌هاي ديگر فلسفه؟ فكر نمي‌كنم سوال مهمي باشد؛ اين برمي‌گردد به نظرات افراد گوناگون دربارۀ رابطۀ منطق و فلسفه.

دوم: درست است كه كاربرد منطق در استنتاج‌هاي همۀ علوم به كار مي‌رود و اختصاصي به فلسفه ندارد؛ اما بيشترين علمي كه منطق را به نادرستي به كار مي‌برد، به گمانم، فلسفه است؛ و دليل آن هم اين است كه فلسفه با واقعيت محض كمتر روبرو است و بيشتر نظريه‌پردازي مي‌كند تا آزمون و خطا. فلسفه با مفاهيم بسيار انتزاعي سر و كار دارد كه به دليل همين بيش از حد انتزاعي بودن‌اش، بدون ابزارهاي صوري دقيق معمولا دچار خطا مي‌شود. به گمان من، همان طور كه فيزيك از جايي به بعد بدون رياضيات امكان ندارد، فلسفه هم از جايي به بعد بدون منطقي كه كاملا صوري است امكان ندارد. توجه بفرمائيد كه نمي‌گويم فيزيك همان رياضيات است يا فلسفه همان منطق است! هرگز! رياضيات محض هرگز فيزيك را نتيجه نمي‌دهد و منطق محض هم هرگز رياضيات يا فلسفه يا هر علم ديگر را نتيجه نمي‌دهد. دقيقا مي‌خواهم بگويم كه «فلسفه بدون ابزارهاي صوري دقيق از جايي به بعد ديگر امكان ندارد».

مثال بزنم: مثلا، شما برهان‌هاي ابطال تسلسل نامتناهي را ببينيد. مفاهيم سلسله، متناهي و نامتناهي مفاهيمي هستند كه تنها در منطق مرتبه دوم (يا نظريه مجموعه‌ها و مانند آن) قابل بيان هستند و بدون داشتن اين ابزار(ها) حرف‌هاي غيردقيقي كه ارسطو و پيروانش زده‌اند و مغالطه‌هايي كه كرده‌اند به دست مي‌آيد.

مثال ديگر: بحث قاعدۀ فرعيه را در نظر بگيريد. اين قاعده مي‌گويد «حمل محمول بر موضوع فرع بر وجود موضوع است» (به بياني فلسفي‌تر: ثبوت چيزي بر چيزي فرع بر ثبوت مثبت له است). ببينيد چه نتايج عجيب و غريبي ملاصدرا از اين قاعدۀ به ظاهر معصوم مي‌گيرد. اصلا ببينيد چه اندازه اختلاف در اصل اين قاعده هست: از پارمنيدس بگيريد تا زمان حال، چه بسيار ديدگاه‌هاي متفاوت دربارۀ درستي يا نادرستي آن، بداهت يا عدم بداهت آن، قلمروي آن و مانند اينها صورت گرفته است. اصلا سوال اساسي‌تر اين است كه آيا اين قاعده منطقي است يا فلسفي؟ درباره اين هم اختلاف هست. باز به گمانم، تا اين قاعده صوري نشود و نتايج صوري‌سازي آن استخراج نگردد اين اختلاف‌ها به صورت جدي پيگيري نخواهد شد. يكي از صوري‌سازي‌هاي اين قاعده كه در منطق آزاد منفي انجام گرفته به صورت زير است:

Fx --> E!x

اما اين تنها در گزاره‌هاي اتمي است و درباره گزاره‌هاي سوردار حرفي نمي‌زند. به نظر شما صورت‌بندي اين قاعده در گزاره‌هاي سوردار چگونه مي‌تواند باشد؟ در هر صورت، اين قاعده يك قاعدۀ منطقي است؟ و بايد به صورت يك اصل موضوع به منطق اضافه بشود (شبيه كاري كه در منطق آزاد منفي انجام شده است)؟ يا اينكه يك اصل موضوع فلسفي است؟ و افزودن آن به منطق سبب توليد يك منطق جديدتر نمي‌شود بلكه يك نظريه فلسفي به دست مي‌دهد؟ اصولا، آيا بهتر نيست بگوييم كه قاعدۀ فرعيه در ناحيۀ مرزي و نيم‌سايۀ منطق و فلسفه قرار دارد؟ بهتر نيست بگوييم كه ميان منطق و فلسفه هيچ مرز قاطعي وجود ندارد؟ (چنان كه ميان هيچ دو علم هم‌سايه‌اي چنين مرزي وجود ندارد؟)

مثال سوم: حمل اولي و شايع را در نظر بگيريد. ظاهرا شكي نيست كه اين يك بحث منطقي است. اما امروزه مي‌بينيم كه در كشور ما تقريبا هر مشكلي را با تمايز اين دو حمل حل مي‌كنند! آيا يك بحث منطقي واقعا اين توان را دارد كه اين همه پارادوكس‌هاي عجيب و غريب را بتواند حل كند؟ اين به نظر من بسيار عجيب است كه با يك بحث منطقي بشود اين همه كار كرد ولي اين اتفاقي است كه در فلسفۀ كشورمان رخ مي‌دهد و دليل آن هم چيزي نيست جز اينكه فيلسوفان به زبان‌هاي صوري مسلط نيستند.

مثال‌هايي از اين دست بسيارند و نمي‌توان همه را در اينجا يك به يك آورد و مورد بحث تفصيلي قرار داد.

سوم: كاربردهاي نادرست قواعد منطقي در فلسفه كه به گمانم بسيار هستند خود به دو دسته تقسيم مي‌شوند: (الف) كاربرد نادرست قواعد درست منطقي (ب) كاربرد درست قواعد نادرست به اصطلاح منطقي.

در بسياري از موارد، قواعد منطقي درستي هست كه نابجا به كار مي‌رود. براي نمونه، كاربرد قاعدۀ «عكس نقيض» در بحث حركت اجرام سماوي كه از كتاب طبيعيات شفاي ابن‌سينا نقل كردم. ابن‌سينا در آنجا از يك فيلسوف-فيزيك‌دان استدلالي را نقل مي‌كند كه قاعدۀ عكس نقيض را در بحث حركت اجرام سماوي به كار برده و نتايجي فلسفي-فيزيكي استخراج كرده است (متأسفانه ابن‌سينا در بيشتر موارد نامي از گذشتگان نمي‌برد تا خوانندۀ امروزي بتواند دربارۀ سخن او پژوهش بيشتري انجام دهد). ابن‌سينا به خوبي نشان مي‌دهد كه آن فيلسوف-فيزيك‌دان اين قاعدۀ درست منطقي را به صورت نادرست به كار برده و نتيجه‌اي كه گرفته است در حقيقت از مقدمات فيزيكي يا متافيزيكي‌اش به دست نمي‌آيد و اين به دليل تسلط ابن‌سينا بر مباحث صوري منطق و عدم تسلط آن فيلسوف بر اين مباحث بوده است و اين نقش مهم منطق را نشان مي‌دهد كه غالبا كم‌اهميت جلوه داده مي‌شود و گمان مي‌رود كه هر فيلسوفي منطق‌دان است در حالي كه واقعا چنين نيست!

اما در بسياري از موارد، نيز، اصولا، قاعده‌هاي به اصطلاح منطقي به كار رفته در فلسفه، اصولا، قاعدۀ منطقي نيستند و از اصل و مبنا خطا هستند! براي نمونه، قاعدۀ «نقض موضوع» و «نقض طرفين» كه در كتب منطق اسلامي هرگز نيامده است به جز در كتاب المنطق مظفر و كتاب‌هاي پيروان مظفر (!). اين قاعدۀ خطا نتايج فلسفي شگفتي مي‌تواند داشته باشد:


هيچ انساني خدا را نيافريده است

________________________________

پس برخي غير انسان‌ها خدا را آفريده‌اند!


هيچ رياضي‌داني تربيع دايره نكرده است

____________________________________

پس برخي غيررياضي‌دان‌ها دايره را تربيع كرده‌اند!


هيچ عددي آخرين عدد نيست

____________________________

پس برخي ناعددها آخرين عدد هستند!


البته اين خطاها اختصاصي به معاصران ندارد و بزرگاني چون ابن‌سينا هم چنين خطاهايي داشته‌اند. براي نمونه، ابن‌سينا براي موجبۀ جزئيه عكس نقيض قائل است:


و إذا قلنا: «بعض ج ب»، لزم «بعض ما ليس ب ليس ج». فإنه يوجد موجودات أو معدومات خارجة عن ج و ب معا، فيكون «بعض ما ليس ب ليس ج» (شفا، قياس، ص 94).


از اين قاعدۀ نادرست، نتايج نادرست فلسفي از مقدمات درست فلسفي مي‌توان استخراج كرد:


برخي غيرشريك‌الباري‌ها غيرانسان هستند (مانند كبوترها)

________________________________

پس برخي انسان‌ها شريك‌الباري هستند


برخي غيرسفيدها غيركلاغ هستند (مانند برگ‌هاي سبز)

_____________________________

پس برخي كلاغ‌ها سفيد هستند


اين درست است كه ابن‌سينا اين قاعدۀ نادرست منطقي را در هيچ بحث فلسفي به كار نبرده است؛ اما مواردي ديده‌ام (هرچند اكنون به خاطر ندارم و نمي‌توانم بدون مراجعه استناد بدهم) كه ابن‌سينا قواعد نادرستي را در مباحث فلسفي به كار برده است. يافتن اين موارد در ابن‌سينا و ديگر فيلسوفان شرق و غرب البته نيازمند تتبع و تضلع است و اين كاري است كه فعلا در حوصلۀ كاري من قرار نمي‌گيرد اما كاملا قابل پيگيري است.

چهارم: با اينكه ميان فلسفه و منطق مرز قاطعي وجود ندارد؛ اما بسياري از بحث‌هاي فلسفي هست كه امروزه با ابزارهاي صوري به دست آمده به منطق نزديك‌تر شده‌اند (به عبارت دقيق‌تر، معلوم شده است كه به منطق نزديك‌تر بوده‌اند). براي نمونه، بحث سبق و لحوق در فلسفه اسلامي كه همان بحث «تقدم و تأخر» است به خوبي در زبان‌هاي مرتبۀ اول و دوم قابل صورت‌بندي و استخراج نتايج است. نمي‌گويم كه در بحث سبق و لحوق هيچ مطلب فلسفي وجود ندارد! هرگز! مي‌گويم كه اين بحث كه روزگاري گمان مي‌رفت صددرصد فلسفي است، با نگاه امروزين، دست كم 95 درصدش منطق است. منكر اين نيستم كه يك 5 درصدي مفاهيم فلسفي در اينجا وجود دارد اما باقي‌اش صور‌ي‌سازي‌ها و استنتاج‌‌هاي منطقي است كه البته منطق قديم از عهدۀ آن برنمي‌آمده و به همين دليل گمان مي‌شده كه صددرصد فلسفي است. اما امروزه كه بيشتر اين بحث را مي‌توان به گردن منطق گذاشت و در فلسفه به همان 5 درصد فلسفي اكتفا كرد چرا چنين نكنيم؟ اگر روزگاري نيوتون براي به دست آوردن شتاب يك حركت ناگزير بود كه مباحث بي‌نهايت‌كوچك‌ها را در فيزيك مطرح كند، امروزه ديگر چنين نيست و بحث حد و مشتق و انتگرال و ديفرانسيل را در كتاب‌هاي رياضي مي‌آموزانند و در كتاب‌هاي فيزيك تنها آن را به كار مي‌گيرند. در فلسفه نيز اگر روزگاري بحث‌هاي متناهي، نامتناهي، سلسله، مقدم، مؤخر و مانند آنها را در فلسفه پي مي‌گرفتند، اما امروزه ديگر نبايد چنين كرد و كتاب‌هاي منطقي بايد سهم منطق در اين مباحث را بر عهده بگيرند.

پنجم: روزگاري رياضي‌دانان تلاش مي‌كردند اصل پنجم اقليدس را با اصول ساده‌تري اثبات كنند. خواجه نصير طوسي نيز يكي از كساني است كه چنين برهان‌هايي آورده است. اما امروزه معلوم شده است كه اين اصل معادل اصل‌هاي ديگري است كه براي اثبات آن به كار رفته است و در حقيقت، همۀ اين برهانها مصادره به مطلوب بوده‌اند.

روزگاري رياضي‌دانان مانند تسرملو تلاش مي‌كردند اصل خوش‌ترتيبي را با اصل انتخاب اثبات كنند اما بعدها معلوم شد كه اين دو اصل معادل هستند و هر برهان مشابهي مصادره به مطلوب است و بايد يكي از اين دو را به عنوان اصل موضوع پذيرفت زيرا چنان كه گودل و كوهن بعدها اثبات كردند اين دو اصل و نقيض‌هايشان از ديگر اصول نظريه مجموعه‌ها مستقل‌اند.

همين مغالطۀ «مصادره به مطلوب» در فلسفۀ اسلامي و ديگر فلسفه‌ها هم بسيار رخ مي‌دهد. فيلسوفان شرق و غرب بسيار تلاش كرده‌اند كه وجود خداوند را با اصول ساده‌تري اثبات كنند؛ در حالي كه ناخودآگاه از اصل‌هايي هم‌ارز و معادل وجود خداوند استفاده كرده‌اند. وجود خداوند، يك مسئلۀ متافيزيكي است و از صرف منطق گزاره‌ها (چنان كه مهدي حائري يزدي استدلال كرده است)، يا منطق محمول‌ها يا منطق موجهات قابل استخراج نيست. وجود خداوند، بدون پيش‌فرض‌هاي متافيزيكي معادل غيرقابل اثبات است و اين نكته‌اي است كه منطق جديد به ما آموخته است. اما بيشتر فيلسوفان بدون توجه به اين نكته چه تلاش‌هايي كه در اثبات وجود خداوند تنها به كمك قاعدۀ اجتماع نقيضين نكرده‌اند!

مغالطۀ «مصادره به مطلوب» در بحث عليت، سنخيت علت و معلول، قاعدۀ الواحد و بسياري ديگر از قواعد فلسفي مشاهده مي‌شود و همۀ اينها به دليل ناآگاهي از اين مسئله است كه هيچ حكم فلسفي از هيچ حكم منطقي يا حكم فلسفي ضعيف‌تر قابل استخراج نيست. يك نمونۀ ديگر، همين بحث قاعدۀ «تناقض»‌ است كه بسياري از فيلسوفان گمان مي‌كنند همه احكام فلسفي را مي‌توان از همين يك قاعده استخراج كرد! و بعدها برخي مانند ارسطو گفته‌اند كه خود اين قاعده مبتني بر اصل «اين‌هماني» است و سپس نزاع كرده‌اند كه كدام يك از اين دو اصل بنيادين‌تر است! با ديدگاه‌هاي جديدي كه در نظام‌هاي اصل موضوعي جديد به دست آمده است مي‌توان مشاهده كرد كه چنين نزاع‌هايي تا چه اندازه سست‌بنياد‌اند!

فايل رسالۀ دكتري آقاي زراعت‌پيشه دربارۀ حمل اولي و شايع

آقاي دكتر محمود زراعت‌پيشه لطف كرده و فايل رسالۀ دكتري خود را براي استفادۀ عموم در اختيار بنده قرار داده‌اند. عنوان رسالۀ ايشان نظريه ملاصدرا در تمايز حمل اولي ذاتي و حمل شايع صناعي و پيشينيه تاريخي آن است كه به راهنمايي دكتر احد فرامرز قراملكي در شهريور 1391 دفاع شده است. قبلا، هم فايل پيش‌دفاع ايشان در پستي با عنوان رسالۀ دكتري دربارۀ «حمل اولي و شايع» ارائه شده بود كه از ايشان براي هر دو بار محبت‌شان سپاس‌گزارم.


به همين مناسبت، در ستون سمت چپ وبلاگ، يك بخش با عنوان «پايان‌نامه‌هاي منطقي» ايجاد كرده‌ام تا حاصل تلاش منطقي يك تا چندسالۀ دوستان را در صورت تمايل ايشان در دسترس عموم بگذارم. فعلا، فقط پايان نامۀ آقاي زراعت‌پيشه و خودم را در اين بخش گذاشته‌ام. اين بخش از قرار دادن پايان‌نامه‌هاي منطقي (يا فلسفي نزديك به منطق) استقبال مي‌كند. دوستاني كه تمايل دارند پايان‌نامه‌هايشان را در دسترس علاقه‌مندان قرار دهند و در ترويج منطق در جامعۀ فلسفي كشورمان سهمي ايفا كنند مي‌توانند با ايميل به بنده خبر بدهند.

دو مقاله منطقی در نشریه «متافیزیک» بهار و تابستان 90

نشریه «متافیزیک» شماره ۹ و ۱۰ بهار و تابستان 90 منتشر شد. اين شماره، دو مقاله منطقي دارد كه در آدرس‌هاي زير مي‌بينيد:

حمل اولي و حمل شايع به عنوان قيد موضوع و قيد گزاره
محمدعلي ججتي ، محمود زراعت پيشه    صص 33-46
 چکيده   مشاهده متن    [PDF 365KB]    

متصله لزومي در منطق سينوي و نقد و تحليل رويكردهاي مختلف درباره نسبت آن با انواع شرطي در منطق جديد
مرتضي حاج حسيني    صص 47-64
 چکيده   مشاهده متن    [PDF 262KB]

البته مشاهده متن نيازمند ثبت نام در سايت مگيران است.

قابل توجه دوستان فلسفي: اين نشريه شماره ۱۱ و ۱۲ پاييز و زمستان ۹۰ را نيز منتشر كرده است. براي ديدن همه شماره‌ها در سايت مگيران اينجا را ببينيد.

خبرنامه، فراخوان مقاله، دوره آموزشي «فلسفه منطق» و «فلسفه زبان»

انجمن منطق ايران به تازگي خبرنامه، فراخوان مقاله و اطلاعيه‌هايي دربارۀ دوره‌هاي آموزشي را در سايت خود قرار داده است:

 

خبرنامه شماره اول خبرنامه داخلی انجمن منطق ایران منتشر شد

فراخوان مقاله اولین سمینار سالانه انجمن منطق ایران انجمن علمی منطق ایران، سمینار سالانه خود را در اردیبهشت 1392 برگزار خواهد کرد.

دوره آموزشی فلسفه منطق - دکتر ضیا موحد

دوره آموزشی فلسفه زبان - دکتر موسویان

برنامه سخنرانی های انجمن علمی منطق ایران

برنامه سخنراني‌هاي دانشگاه تربيت مدرس و انجمن علمي منطق

در پاييز ۹۱، در دانشگاه تربيت مدرس و انجمن علمي منطق، سلسله‌سخنراني‌هايي فلسفي و منطقي برگزار مي‌شود كه اطلاعيه آنها را در پيوندهاي زير مي‌بيند:

سخنراني‌هاي فلسفي- منطقي دانشگاه تربيت مدرس (پاييز ۱۳۹۱)

سخنراني‌هاي دنباله‌دار گروه فلسفۀ دانشگاه تربيت مدرس (دكتر داود حسيني؛ موضوع: ابهام در متافيزيك)

اولین جلسه از سلسله سخنراني هاي انجمن منطق ایران (دكتر سيد نصر الله موسويان؛ موضوع: پراگماتيكس و عدم دلالت)

با سپاس از دكتر حسيني براي ارسال دو اطلاعيه نخست

سمينارهاي فلسفه تحليلي پاييز 91

پژوهشگاه دانش­هاي بنيادي ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پژوهشکده فلسفه تحليلي

 سمينارهاي فلسفه تحليلي پاييز 91

24/7/91

شکاکيت، شکاکيت پيشيني و امکان خطا

حميد وحيد (پژوهشگاه دانش­هاي بنيادي)

8/8/91

 

نظرية علّي تصميم: سيگار کشيدن يا سيگار نکشيدن، مسئله اين است.

مصطفي مهاجري (پژوهشگاه دانش­هاي بنيادي)

22/8/91

ذات و نظرية صفات جزئي

هاشم مرواريد (پژوهشگاه دانش­هاي بنيادي)

6/9/91

 

پرونده­هاي ذهني و انديشه­هاي اول شخص

ساجد طيبي (پژوهشگاه دانش­هاي بنيادي)

20/9/91

نظريه ترکيبي ارجاع

مرتضي صداقت (دانشگاه اميرکبير)

4/10/91

پارادکس جزم­انديشي

کاوه لاجوردي (پژوهشگاه دانش­هاي بنيادي)

18/10/91

 

شيئيت، وجود و دلالت

سيد نصراله موسويان (ﻣﺆسسة پژوهشي حکمت و فلسفة ايران)

2/11/91

موجبيت در فيزيک کلاسيک

اميراحسان کرباسي­زاده (ﻣﺆسسة پژوهشي حکمت و فلسفة ايران)

شرکت براي عموم آزاد است.

مکان:   تهران- ميدان نياوران- پژوهشگاه دانش­هاي بنيادي (مرکز تحقيقات فيزيک نظري و رياضيات) پژوهشکده فلسفه تحليلي- تالار شماره 1

زمان:   دوشنبه­ها ، ساعت: 18-16  تلفن:   22803669

(با سپاس از آقاي دكتر مهدي اخوان براي اطلاع‌رساني)

برنامه اولین مدرسه تابستانی فلسفه تحلیلی

قبلا مدرسه تابستانيِ فلسفه تحليلي در اين وبلاگ اطلاع رساني شده بود. دوست گرامي آقاي دكتر مهدي اخوان لطف كردند pdf برنامه اولین مدرسه تابستانی فلسفه تحلیلی را فرستادند كه با سپاس از ايشان در دسترس دوستان قرار مي‌گيرد.

مدرسة تابستانيِ فلسفه تحليلي

پژوهشكده فلسفه تحليلي پژوهشگاه دانشهاي بنيادي (IPM) در نظر دارد يك دوره مدرسة تابستاني از تاريخ 11 الي 15 شهريور ماه 1391 برگزار نمايد.

در اين مدرسه استادان و دانشجويان دكتري پژوهشكده به همراه برخي از استادان همكار در ساير دانشگاههاي تهران به مباحث مطرح شده در كتاب «ناميدن و ضرورت» (Naming and Necessity) اثر كريپكي ميپردازند.

نظر به محدوديت مكان برگزاري كارگاه، پژوهشكده فلسفه تحليلي تصميم دارد شركت كنندگان نهايي را بر مبناي سوابق تحصيلي و پژوهشي انتخاب كند. از كلية علاقهمندان دعوت ميشود حداكثر تا 91/5/7 جهت پيش ثبت نام اطلاعات زير را به نشاني الكترونيكي دبيرخانه مدرسه تابستاني phil@ipm.ir ارسال نمايند:

نام و نام خانوادگي:

سوابق تحصيلي:

نشاني الكترونيكي:

تلفن:

با پذيرفته شدگان دوره در نيمه دوم مرداد ماه تماس گرفته خواهد شد. ثبت نام پذيرفته شدگان پس از پرداخت شهريه دوره (دانشجويان 400،00 ريال و ديگران 500،000 ريال) نهايي خواهد شد. اين هزينه شامل شركت در سخنرانيها، ناهار در طول دوره، پذيرايي، بسته اطلاعاتي مربوط به برگزاري سخنرانيها و چكيدة آنها ميباشد.

براي اطلاعات بيشتر ميتوانيد با تلفن 22803669 تماس حاصل نماييد.

با سپاس از آقاي دكتر مهدي اخوان براي اطلاع‌رساني

حمل اولي ذاتي و حمل الشيء علي نفسه


اخيرا رسالۀ دكتري با عنوان «نظريۀ ملاصدرا در تمايز حمل اولي ذاتي و حمل شايع صناعي» براي داوري به بنده سپرده شده است كه در حال مطالعۀ آن هستم. در اين رساله، به خوبي نشان داده شده است كه ميرداماد حمل را سه قسم مي‌داند:

1. حمل الشيء علي نفسه

2. حمل اولي

3. حمل شايع (ميرداماد، الافق المبين ص 26 ، 39).

احمد بن زين العابدين علوي در شرح قبسات ص 423 تفكيك دو قسم اول را ستوده است و بر دواني و دشتكي كه آن دو قسم را تفكيك نكرده‌اند ايراد گرفته است. مدرس زنوزي نيز در رساله حمليه (صص 22-23) جلال الدين دواني را در حمل اولي انگاري حمل شيء بر خود بر خطا دانسته است.

به نظر شما، تفكيك دو قسم اول تا چه اندازه موجه است؟


پي‌نوشت 91/4/19:

يكي از دوستان گفته‌اند كه مقصود من از اين سؤال چه بوده است؟ ظاهرا سؤال را به زبان آدميزاد طرح نكرده بودم و از اين بابت پوزش مي‌خواهم. مقصودم اين بوده كه بسياري از منطق‌دانان حمل را تنها به دو قسم يعني به اولي و شايع تقسيم كرده‌اند اما ميرداماد حمل را سه قسم مي‌داند: حمل اولي، حمل شايع و حمل شيء بر خود. بنابراين، به گمان ميرداماد، حمل اولي غير از حمل شيء بر خود است. اكنون سوال اين است كه آيا واقعا حمل اولي غير از حمل شيء بر خود است و حمل سه قسم دارد؟ يا اينكه حمل اولي همان حمل شيء بر خود است و حمل تنها دو قسم دارد: حمل اولي و حمل شايع؟

اميدوارم توانسته باشم مقصود را رسانده باشم.

همایش «ذهن، منطق و محاسبه»


همایش «ذهن، منطق و محاسبه» به مناسبت یکصدمین سالگرد تولد «آلن تورینگ» برگزار مي‌شود. موضوع‌هاي سخنراني:

ضیاء موحد: «مفهوم محاسبه»،

امیر احسان کرباسی‌زاده: «آلن تورینگ نابغه غریب»،

رسول رمضانیان: «ماشین تورینگ تکاملی پایا»،

محمد ایزدی: «محاسبه فراتر از تز چرچ-تورینگ»

محمد اردشیر: «مفهوم محاسبه  در شهود گرایی»،

فرزاد دیده ور: «نظریه محاسبات در گذر زمان»،

کاوه لاجوردی: «تورینگ بیست و چهارساله» و

مهدی نسرین: «ما و ماشین».

این همایش شنبه سوم تیرماه 1391 از ساعت 10 تا 17 در سالن همایش‌ای موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران به نشانی خیابان نوفل لوشاتو، خیابان آراکلیان برگزار خواهد شد.

چهار مقاله از هفت منطق‌دان

دوست عزيز آقاي علي حسين خاني (نويسندۀ وبلاگ «زمان فلسفه») اخيرا دو مقاله منتشر كرده‌اند كه به ايشان بابت اين دو مقاله تبريك مي‌گويم: 

1. واكاوي ضدواقع‌گرايي و رهيافت تحقيقي‌گرايانۀ مايكل دامت در فصلنامه «متافیزیک» (سال چهل و ششم، شماره 7-8، پاييز و زمستان 1389)

2. بررسي اصلی ترین چالش های میان دامت و مک داول در باب نظریه معنا و توصیف مناسب رفتار زباني در فصلنامه «نامه‌ی مفید»، (شماره 74، آبان 1388، صفحات 109-126) 


در همين شمارۀ نامۀ مفيد دو مقالۀ منطقي ديگر نيز به چاپ رسيده است:

3. دلالت شناسي در نظريه تصوري معنا: اسم عام در فلسفه زبان لاك (مازيار چيت ساز، سيد محمد علي حجتي، لطف الله نبوي، علي اكبر احميد افرمجاني)

4. ژوليوس سزار و نومنطق گرايي (كامران قيوم زاده، ضياء موحد)


پي‌نوشت 91/3/20:

در آدرس مقالۀ دوم آقاي حسين خاني اشتباهي شده بود كه اصلاح شد.

مقاله‌اي دربارۀ منطق و كوانتوم

دوفصلنامه علامه، شماره 28، پاييز و زمستان 1389  منتشر شد. در اين شماره، لطف اله نبوي و سياوش اسدي مقاله‌اي با عنوان «بررسي سه چالش منطق كلاسيك در حوزه كوانتوم» در صص 133-156 منتشر كرده‌اند. چكيده و متن مقاله را در سايت مگيران ببينيد:

 چکيده

در حوزه كوانتوم، منطق كلاسيك دو ارزشي منجر به پارادوكس هايي مي شود كه از آن جمله مي توان به پارادوكس دو شكاف، پارادوكس فن نويمن و پارادوكس گربه شرودينگر اشاره كرد. پارادوكس دو شكاف و پارادوكس فن نويمن قاعده پخش پذيري منطق كلاسيك، و پارادوكس گربه اصل عدم اجتماع نقيضين را در حوزه كوانتوم نامعتبر مي دانند.
اين مقاله در تلاش است ضمن بيان اين پارادوكس ها، آن ها را مورد نقد و بررسي قرار دهد. بررسي هاي انجام شده نشان مي دهد كه تقريرهاي اول از پارادوكس دو شكاف و پارادوكس فن نويمن، چالشي جدي براي منطق كلاسيك به حساب نمي آيند. اما تقريرهاي ديگر اين پارادوكس ها، و نيز پارادوكس گربه شرودينگر مي توانند به عنوان چالشي اساسي براي منطق كلاسيك محسوب شوند.
کليدواژگان: : كوانتوم، منطق كلاسيك، پارادوكس دو شكاف، پارادوكس فن نويمن، پارادوكس گربه شرودينگر

  مشاهده متن    [PDF 240KB]

عكس مستوي در آزمون دكتري

فرض كنيد در آزمون دكتري فلسفه به سبك جديد شركت كرده و با سؤال زير روبرو شده‌ايد:

با فرض اينكه مقدمۀ همۀ استدلال‌هاي زير متصل لزومي هستند بگوييد عكس مستوي كدام يك لزومي جزئي و عكس مستوي كدام يك اتفاقي جزئي است:

هرگاه باران ببارد ابر در آسمان است

_______________________________ (الف)

گاهي اگر ابر در آسمان باشد باران مي‌بارد


هرگاه باران ببارد زمين تر است

_______________________________ (ب)

گاهي اگر زمين تر باشد باران مي‌بارد


هرگاه الف پدر ب باشد ب فرزند الف است

_______________________________ (ج)

گاهي اگر ب فرزند الف باشد الف پدر ب است


هرگاه الف مادر ب باشد ب فرزند الف است

_______________________________ (د)

گاهي اگر ب فرزند الف باشد الف مادر ب است


لطفا اگر پاسخ مي‌دهيد بدون مراجعه به كتب منطقي پاسخ دهيد. برايم مهم است كه برآيند پاسخ اوليۀ دوستان به چنين پرسشي چه مي‌تواند باشد.

يك ملاك براي تقسيم صوري و مادي

تقسيم قضيه به حقيقيه، خارجيه و ذهنيه تقسيمي صوري است يا مادي؟

مهدي حائري يزدي و حميد وحيد دستجري اين تقسيم را صوري و ضياء موحد، لطف اله نبوي، عسكري سليماني اميري و عليرضا قائمي نيا آن را مادي دانسته‌اند. از ايشان مي‌توان سؤال‌هاي زير را نيز پرسيد:

تقسيم شرطي به لزومي و اتفاقي صوري است يا مادي؟ (به زبان منطق‌دانان جديد، تقسيم شرطي به استلزام مادي، استلزام اكيد و استلزام ربطي چطور؟)

تقسيم قضيه به تحليلي و تركيبي، به پيشيني و پسيني، به ضروري و ممكن چه؟

تقسيم قضيه به حمل اولي و شايع چطور؟

 

يك ملاك براي صوري و مادي بودن تقسيم اين است كه ببينيم آيا مقسم شامل مفاهيم سمانتيكي مانند «صادق» هست يا خير؟ اگر بود تقسيم را «مادي» و گرنه «صوري» مي‌ناميم. بنابراين،‌ يك ملاك موقتي براي تقسيم صوري و مادي چنين است:


يك تقسيم صوري است ات‌ا مقسم آن مقيد به صدق نباشد.

يك تقسيم مادي است ات‌ا مقسم آن مقيد به صدق باشد.


توجه كنيد كه در اينجا مطلق تقسيم را اراده نكرده‌ايم بلكه تقسيم‌هاي منطقي براي قضايا را در نظر داريم كه صدق و كذب بردارند.

براي نمونه، وقتي مي‌گوييم قضيه به «حقيقيه»،‌ «خارجيه» و «ذهنيه» تقسيم مي‌شود بايد از خود بپرسيم كه آيا «مطلق قضيه» را به اين سه قسم تقسيم كرده‌ايم چه صادق و چه كاذب؟ يا اينكه فقط «قضيه صادق»‌ را مقسم قرار داده‌ايم؟ اگر قضيه صادق مورد تقسيم باشد مقصود اين است كه محمول قضيه در حقيقيه براي همۀ افراد موضوع (چه در خارج و چه در ذهن)‌ «صادق» است و در خارجيه فقط براي افراد خارجي و در ذهنيه براي افراد ذهني «صادق» ‌است. در اينجا، خود قضيه نسبت به دايرۀ موضوع و ميزان شمول محمول نسبت به افراد موضوع ساكت است و ما با نظر به «مطابَق قضيه» در مي‌يابيم چه ميزان از افراد موضوع مصداق محمول هستند. بنابراين،‌ اين تقسيم يك تقسيم مادي بوده و به صورت قضيه كاري ندارد بلكه به «مطابَق قضيه» نظر دارد. در اين تقسيم، قضيۀ كاذب نه حقيقيه است نه خارجيه و نه ذهنيه زيرا مفروض اين است كه قضيه صادق مقسم تقسيم است.

اما اگر اين تقسيم را به گزاره‌هاي كاذب تعميم دهيم و صدق و كذب قضيه را در تقسيم امري نامربوط بدانيم ناگزيريم كه در خود قضيه، فارغ از صدق و كذب آن، در جستجوي چيزي باشيم كه اقسام را بر اساس آن از يك ديگر جدا كنيم. براي نمونه، در همين مثال تقسيم قضيه به حقيقيه، خارجيه و ذهنيه، اگر مطلق قضيه را به اين سه قسم تقسيم كنيم بايد در جستجوي چيزي در خود قضيه باشيم تا به كمك آن اين سه قسم را از هم بازبشناسيم. مثلا اگر گويندۀ قضيه، فارغ از صدق و كذب قضيه، همۀ افراد خارجي و ذهني را اراده كرده باشد مي‌گوييم قضيه حقيقيه را اراده كرده است و اگر تنها افراد خارجي را اراده كرده باشد مي‌گوييم قضيه خارجيه را اراده كرده است و اگر افراد ذهني را فقط اراده كرده باشد مي‌گوييم قضيه ذهنيه را اراده كرده باشد.

(البته ممكن است كه گوينده هيچ يك از اين سه را اراده نكرده باشد و اصلا متوجه تفاوت افراد خارجي و ذهني نباشد (چنان كه بسياري از انسان‌ها چنين‌اند)؛ در اين صورت، جمله او شبيه جمله مهمله در برابر قضاياي شخصيه،‌كليه و جزئيه خواهد بود كه مي‌بايست سور داشته باشد اما سور ندارد).

در اين صورت، اين سه قضيه را مي‌توان اين‌گونه تعريف كرد: قضيه حقيقيه (اعم از صادق و كاذب) آن است كه دربارۀ افراد خارجي و ذهني هر دو حكم مي‌كند؛ قضيه خارجيه فقط درباره افراد خارجي حكم مي‌كند (صادق يا كاذب) و درباره افراد خارجي ساكت است و قضيه ذهنيه فقط دربارۀ افراد ذهني حكم مي‌كند (صادق يا كاذب) و درباره افراد خارجي ساكت است. (در هر مورد، حكم در قلمرو ادعا شده يا صادق است يا كاذب كه بر اساس آن صدق و كذب قضيه معين مي‌شود؛ اما اين چيزي است نامربوط به خود قضيه و با مقايسۀ آن با مطابَق قضيه به دست مي‌آيد.) در اين صورت، اين تقسيم يك تقسيم نحوي و صوري است و به ماده و سمانتيك توجه ندارد.

با توجه به اين توضيحات، مي‌توان گفت كه بيشتر تقسيم‌هاي منطقي براي قضيه را مي‌توان به قضيۀ صادق محدود كرد و تقسيم را مادي و سمانتيكي در نظر گرفت و نيز مي‌توان اين تقسيم‌ها را به مطلق قضيه تعميم داد و تقسيم را صوري و نحوي دانست.

نكته‌اي كه از ديدگاه تاريخي اهميت دارد اين است كه بيشتر تقسيم‌هاي منطقي ابتدا به صورت تقسيم‌هايي مادي و سمانتيكي در نظر گرفته مي‌شده‌اند و تنها ناظر به قضيۀ صادق بوده‌اند و بعدها به مطلق قضيه تعميم داده شده و به تقسيم‌هاي صوري و نحوي تبديل شده‌اند. براي نمونه، تقسيم قضيه به حقيقي و خارجيه تا پيش از فخر رازي تقسيمي مادي و سمانتيكي بوده و به همين دليل منطق‌دانان‌ها نگاه چنداني به آن نداشته‌اند و فخر رازي نخستين كسي است كه اين تقسيم را به مطلق قضيه تعميم مي دهد و آن را به صورت نحوي و صوري مي‌نگرد. از همين رو است كه فخر رازي و به پيروي از او، خونجي، ارموي،‌كاتبي و قطب رازي اين تقسيم را در مباحث عكس مستوي و عكس نقيض و قياس‌ها دخالت مي دهند و احكام گوناگوني براي قضاياي حقيقيه و خارجيه در اين مباحث قائل مي‌شوند. در همين راستا، اثير الدين ابهري قضيه ذهنيه را نيز مي‌افزايد هرچند در مباحث عكس مستوي و عكس نقيض آن را دخالت نمي‌دهد.

نكته ديگري كه در صوري و مادي بودن يك تقسيم نقش دارد اين است كه يك منطق‌دان بخواهد به اين تقسيم اهميت بدهد يا خير. براي نمونه، تقسيم قضيه حملي به كلي و جزئي در منطق گزاره‌ها اهميت ندارد و از اين رو، در منطق گزاره‌ها، اين تقسيم طرح نمي‌شود. بنابراين، هرچند اين تقسيم تقسيمي نحوي و غيرسمانتيكي است اما در منطق گزاره‌ها تقسيمي صوري به شمار نمي‌آيد و بايد تقسيمي مادي به شمار رود. همچنين، تقسيم قضيه به ضروري و ممكن حتي اگر آن را تقسيمي نحوي و غيرسمانتيكي در نظر بگيريم در منطق محمول‌ها اهميتي ندارد و از اين رو، بايد آن را مادي و غيرصوري در نظر بگيريم.

از اينجا نتيجه مي‌شود كه ملاك اوليه براي تقسيم صوري و مادي چندان دقيق نبوده است و بايد به صورت زير دقيق شود:

 

يك تقسيم، در يك منطق، صوري است ات‌ا مقسم آن مقيد به صدق نباشد و اصول موضوعه يا قواعدي براي اقسام آن تقسيم در آن منطق بيان شود.

يك تقسيم، در يك منطق، مادي است ات‌ا مقسم آن مقيد به صدق باشد يا در آن منطق، اصول موضوعه يا قواعدي براي اقسام آن تقسيم بيان نشود.


با اين ملاك، تقسيم صوري را خاص‌تر از تقسيم نحوي و تقسيم مادي را عام‌تر از تقسيم سمانتيكي گرفته‌ايم.

اشتراك لفظي و معنوي

اشتراك لفظي و معنوي دو اصطلاح منطقي است كه كاربردهاي مهمي در فلسفه دارد: براي نمونه، معمولا گفته مي‌شود كه ارسطو به اشتراك لفظي «وجود» باور دارد و صدرا به اشتراك معنوي آن؛ و حتي گفته مي‌شود كه «اصالت وجودِ» صدرايي بر اشتراك معنوي «وجود» استوار است.

اما پرسش اين است كه خود اين دو اصطلاح منطقي (اشتراك لفظي و معنوي) دقيقا به چه معني هستند؟ بر خلاف ديدگاه رايج، به نظر مي‌رسد كه اين دو اصطلاح معناي دقيقي ندارند. از موارد ساده كه بگذريم (مانند اشتراك لفظي «شير» در زبان فارسي و اشتراك معنوي هر مفهوم كلي نسبت به مصاديق‌اش)، مواردي هست كه پرسش‌هاي بي‌پاسخ بي‌شماري دربارۀ آن وجود دارد:

براي نمونه، واژۀ «تنها»‌ و سه معنايي را كه در پست قبل آورديم در نظر بگيريد:

Fa & (X) (XF  --> ~Xa)

ابن‌سينا تنها فيلسوف است

Fa & (x) (xa  --> ~Fx)

ابن‌سينا تنها-فيلسوف است

Fa & (x) (xa  --> ~Hxa)

ابن‌سينا فيلسوفِ تنها است

اين سه معنا شباهت‌هاي بسيار و تفاوت‌هاي ظريفي دارند. آيا اين شباهت‌ها كافي است تا بگوييم واژۀ «تنها» مشترك معنوي است و براي قدر مشترك ميان سه فرمول بالا وضع شده است؟ اصولا، آيا شباهت‌هاي صوري و قدر مشترك ميان فرمول‌ها مي‌تواند شباهت‌هاي معنايي و اشتراك معنوي را تضمين كند؟

براي نمونه‌هاي فلسفي ادامه را ببينيد:

ادامه نوشته

تفاوت معنايي «تنها» و «فقط»

شايد به نظر بيايد كه دو واژه «تنها» و «فقط» مترادف و هم‌معني هستند؛ در حالي كه «فقط» تنها يكي از معاني «تنها» را مي‌رساند!

واژه «تنها» دست كم سه معني دارد:

1. معناي قيدي: تنها ابن‌سينا فيلسوف است (يا فقط ابن‌سينا فيلسوف است)

2. معناي وصفي معرفه (وصف پيشين): تنها فيلسوفي كه وزير و پزشك بود (فقط فيلسوفي كه وزير و پزشك بود)

3. معناي وصفي نكره (وصف پسين): فيلسوفِ تنها (فيلسوفِ فقط) (به معناي «بي‌همراه» يا «منزوي») 

اين سه معنا در زبان انگليسي با واژه‌هاي جدا بيان مي‌شوند:

1. only, solely

2. the, the only, the sole

3. lone, lonely, alone, sole, single

(البته اين واژه‌هاي انگليسي، چنان‌كه در فرهنگ‌ها آْمده است، تفاوت‌هاي نحوي و بارهاي معنايي ويژه دارند كه هم‌اكنون مورد نظر ما نيست.)

از ميان سه معناي «تنها»، دو معناي نخست را مي‌توان صوري كرد اما معناي سوم مفهومي غيرصوري دارد. براي صورت‌بندي معناي نخستِ «تنها» به كتاب درآمدي به منطق جديد از دكتر موحد صص 164-167 و براي معناي دوم به همان كتاب صص 177 و 330-335 (نظريه وصف‌هاي خاص راسل) مراجعه كنيد.


نكته‌اي كه در اينجا مورد نظر من است اين است كه تفاوت دو معناي اول و دوم گاهي بسيار ظريف است. براي مثال، جمله زير را در نظر بگيريد:

* ابن‌سينا تنها فيلسوف است

اگر واژه «تنها» در جمله * را به معناي وصفي بگيريم مي‌شود: ابن سينا فيلسوف است و هر كه جز او غيرفيلسوف است:

Fa & (x) (xa  --> ~Fx)

اما اگر واژه «تنها» در جمله * را به معناي قيدي بگيريم مي‌شود: ابن‌سينا فقط فيلسوف است؛ يعني ابن سينا فيلسوف است و جز فيلسوفي كار ديگري نداد. اگر دامنة سخن براي محمول‌ها را مجموعه شغل‌ها بگيريم (يعني از ميان همه صفات و محمول‌ها، تنها صفات شغلي را در نظر بگيريم) آنگاه مي‌توان جمله * را به روش زير در منطق مرتبه دوم صورت‌بندي كرد:

Fa & (X) (XF  --> ~Xa)

(توجه كنيم كه اين جمله نبايد در سمانتيك استاندارد منطق مرتبه دوم تعبير شود بلكه بايد در سمانتيك هنكين براي منطق مرتبه دوم تفسير گردد.)

مي‌توان اين دو فرمول را در زبان منطق مرتبه اول دوگانه بازنويسي كرد. در سمانتيك منطق مرتبه اول دوگانه، دو دامنه سخن داريم و در نحو اين منطق، دو گونه متغير داريم كه هر كدام روي يكي از دامنه‌ها تغيير مي‌كنند. براي مثال، دو دامنه سخن را مجموعه انسان‌ها و مجموعه شغل‌ها بگيريد و متغيرهاي x‌ و y را ، به ترتيب، براي آن دو مجموعه به كار ببريد. همچنين، محمول دوموضعي D‌ را براي نسبت «داشتن» تعبير كنيد. در اين صورت،‌ دو جمله بالا به صورت زير بيان مي‌شوند:

Daf & (x) (xa  --> ~Dxf)

Daf & (y) (yf  --> ~Day)

با اين صورت‌بندي، معلوم مي‌شود كه تفاوت دو معناي قيدي و وصفي،‌ در حقيقت، تفاوت تأكيد بر اجزاي جمله است: در تفسير وصفي،‌ تأكيد بر شخص علي است و در تفسير قيدي، تأكيد بر وصف فيلسوفي است.

منطق گفت و گو - دكتر اردشير - شنبه 26 فروردين - دانشگاه علامه طباطبايي

قرار است در گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي،‌ يك دوره سمينار درباره منطق و فلسفه تحليلي ارائه شود كه نخستين سخنراني را دكتر اردشير با عنوان «منطق گفت و گو» در روز ۲۶ فروردین ۱۳۹۱ ساعت ۱۶:۳۰ در سالن شهید عضدی دانشکده ادبیات ارائه خواهند کرد.

فایل پی دی اف اطلاع رسانی سمینار

برنامه سمینارهای گروه فلسفه دانشگاه تربیت مدرس تهران - ترم دوم 90-91

سمینارها در روزهای سه شنبه ساعت یک بعدازظهر در اتاق ۲۱۱ دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس تهران برگزار می گردد.

سخنران

موضوع

تاريخ

اصغر پوربهرامي

دانشگاه تربيت مدرس

معياري بري تمايز مواد ثلاث منطقي

و وجوب و امكان فلسفي

2/12/90

محمدصالح زارع پور

دانشگاه تربيت مدرس

رياضيات و تعيين ناقص

9/12/90

سياوش اسدي

دانشگاه تربيت مدرس

تمايز " وجود " و " موجود " در چارچوب

نظريه دلالت غير مستقيم

16/12/90

سيد نصراله موسويان

موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران

سهروردي و عقل گرايي جديد

29/1/91

علي رضا دارابي

دانشگاه تربيت مدرس

سور شرطي لزومي

5/2/91

هومن محمد قربانيان

دانشگاه تربيت مدرس

نظريه گرايشي بودن معنا

12/2/91

حسين بيات

دانشگاه آزاد اسلامي، واحد علوم و حقيقات تهران

ساختار منطقي حامل صدق

19/2/91

لطف اله نبوي

دانشگاه تربيت مدرس

پوپر و فرمولي براي تبيين پژوهش

26/2/91

داود حسيني

دانشگاه تربيت مدرس

جايي براي منطق فازي ؟

2/3/91

مايكل دامت (1925-2011)

مايكل دامت، فيلسوف انگليسي و شارح معروف فرگه، سه شنبه هفته گذشته (27 دسامبر 2011) درگذشت. اين خبري بود كه امروز با ايميلي از دوست عزيز آقاي حسن مسعود از آن خبر دار شدم. نام كامل دامت به گزارش ويكي‌پديا برابر است با: Michael Anthony Eardley Dummett. درباره كارهاي دامت مي‌توانيد با جستجوي Michael Dummett در گوگل اطلاعات خوبي پيدا كنيد. من متاسفانه به جز يكي دو مقاله از او كه در دوره دانشجويي به اجبار دكتر پايا خوانده و تقريبا چيزي نفهميده بودم! درباره او چيزي نمي‌دانم. بنابراين، عذر من در عدم معرفي او پيشاپيش پذيرفته است.

درگذشت دامت را به جامعه فيلسوفان تحليلي تسليت مي‌گويم و اميدوارم به بهانه درگذشت او نيز كه شده معرفي خوبي از او به زبان فارسي، كوتاه يا بلند، منتشر شود. در همين راستا، آقاي ياسر پوراسماعيل نيز در وبلاگ فلسفه ذهن درباره دامت مطلبي كوتاه از ويكي‌پديا را ترجمه كرده است به آدرس:فلسفه ذهن - مایکل دامت درگذشت.

چند مقاله منطقي در نشريه فلسفه و كلام اسلامي (مقالات و بررسيهاي سابق)

نشريه فلسفه و كلام اسلامي (مقالات و بررسيهاي سابق) سال 44 شماره‌هاي 1 (بهار و تابستان 90) و 2 (پاييز و زمستان 90) منتشر شد. در اين دو شماره، مقاله‌هاي منطقي (و منطقي- فلسفي) هست كه به معرفي آنها مي‌پردازم:

 

فلسفه و كلام اسلامي

سال چهل و چهارم ، شماره 1، بهار و تابستان 1390

  

 بررسي قضاياي حقيقيه منطق دانان مسلمان و گزاره هاي قانون وار به تقرير نلسون گودمن
احمد عبادي، احد فرامرز قراملكي   ص 43
  

 مدلسازي رياضي حركت توسطي و حركت قطعي
سيده مريم موسوي، محمد سعيدي مهر   ص 115

 تقريري نو از مساله شر براساس نظريه ادراكات اعتباري علامه طباطبايي
حسين هوشنگي، سيدمرتضي حسيني   ص 137
  

 

فلسفه و كلام اسلامي

سال چهل و چهارم ، شماره 2، پاييز و زمستان 1390

 

 بازسازي نگره هاي «گزاره» و «وضعيت» براساس آراي جان پالك
سيدمحمدعلي حجتي، مجتبي اميرخانلو، لطف الله نبوي    ص 31
  

 عدم ضرورت «قضيه ضروريه بتاته» سهروردي
سردار دكامي، حسن ابراهيمي   ص 95
    

 «الرساله الزاهره» نوشته اثيرالدين ابهري: نسخه شناسي، متن شناسي، تصحيح، و تحليل
مهدي عظيمي، هاشم قرباني   ص 129
   

 قضاياي وجودي از ديدگاه ملاصدرا
مريم قلاسي، محمد كاظم علمي   ص 165
  

 

پی‌نوشت ۷/۳/۹۱:

اين مقالات را مي‌توانيد از سايت اختصاصي فلسفه و كلام اسلامي دانلود كنيد:

دوره ۴۴، شماره ۱ صص ۱-۱۸۰ (‏فروردین ۱۳۹۰

سه مقاله از پنج منطق‌دان

نشريه انديشه ديني شماره ۳۹ تابستان ۹۰ منتشر شد. در اين شماره، دو مقاله منطقي هست كه به بحث قضاياي حقيقيه و خارجيه و تناقض‌باوري پرداخته‌اند:

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱. شرط علي معرفت و قضاياي حقيقيه و خارجيه انديشه ديني ۳۹، دكتر عبدالرسول كشفي و احمد عبادي

چكيده:

در پاسخ به مثال هاي نقضي «ادموند گتيه» در باب كافي نبودن اجزاي سه گانه در تعريف سه جزيي معرفت، «آلوين گلدمن»، معرفت شناس معاصر، جزو چهارمي را به اجزاي سه گانه ي تعريف مي افزايد كه به «شرط علي معرفت» معروف است. بر مبناي اين شرط، باور به يك گزاره بايد معلول مستقيم يا نامستقيم محكي خارجي آن گزاره باشد. در اين مقاله، از طريق مطالعه ي تطبيقي ميان تقسيم گزاره ي مسوره به حقيقيه و خارجيه از يك سو و شرط علي معرفت از سوي ديگر و با تكيه بر تحليل مختار از قضاياي حقيقيه و خارجيه، نظريه ي «شرط علي معرفت» مورد نقد قرار مي گيرد. اين مقاله نشان مي دهد كه نظريه ي شرط علي با هيچ يك از دو قسم قضاياي حقيقيه و خارجيه سازگار نيست و بر همين اساس، اين شرط با مباني منطق قديم و جديد در تحليل گزاره هاي كلي نيز ناسازگار است. در پايان، مقاله مي كوشد، ضمن معرفي منطق حاكم بر نظريه ي شرط علي معرفت، ميزان كارآيي و اثربخشي آن را نيز مورد بررسي و نقد قرار دهد.

کليدواژگان:
شرط علي معرفت، تعريف (تحليل) سه جزيي معرفت ، آلوين گُلدمَن، قضيه ي حقيقيه، قضيه ي خارجيه

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۲. بررسي و نقد ديدگاه تناقض‌باوري انديشه ديني ۳۹، رحمان شريف زاده و دکتر سید محمد علی حجتی

چكيده:

تناقض باوري ديدگاهي است كه ادعا مي كند برخي تناقض ها صادق (يا موجه) هستند. تناقض باور سعي مي كند تناقض هاي مورد نظر خود را از استدلال هاي صحيحي بيرون بكشد. منتقدان در تلاشاند كه اولاً ناصحيح بودن استدلال ها ي تناقض باوري را نشان دهند، ثانياً سعي مي كنند يك سري استدلال هاي كلي عيله تناقض باوري مطرح نمايند. در اين مقاله، به بررسي و نقد تناقض باوري، به خصوص آراي گراهام پريست، پرداخته شده است.

کليدواژگان:
تناقض باوري، پارادوكس، گراهام پريست

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در ضمن، در شماره ۳۴ همين نشريه در بهار ۱۳۸۹، مقاله منطقي ديگري ارائه شده بود كه در زير تقديم مي‌شود:

۳. صوري‌سازي در منطق گزاره‌ها و نقش ثوابت منطقي در آن انديشه ديني ۳۴ دکتر سید محمد علی حجتی و وحيده عامري

چكيده:

يکي از مباحث بنيادين فلسفه منطق صوري سازي است که تامل در چيستي و چگونگي آن تلاش هاي منطق دانان را در سطح وسيعي متوجه خود ساخته است. صوري سازي را مي توان به معناي تحليل قضايا و استدلالات با توجه به صورت آن ها و بدون لحاظ کردن محتواي آن ها با هدف آشکار ساختن ساختار منطقي جملات دانست. فرگه، بنيان گذار منطق جديد، با الهام از مفهوم تابع و متغير در رياضي و تمايز ميان مفهوم و شئ، قضايا را به دو بخش اسمي و محمولي تحليل کرد که همين امر مبناي صوري سازي در منطق جديد مي باشد. اما آن چه سمت و سوي صوري سازي را مشخص مي کند، مسأله اعتبار است، چرا که حفظ اعتبار ضامن صحت نحوه صوري سازي است. ثوابت منطقي عنصرهاي بنيادين ساخت هاي منطقي اند که در صوري سازي اهميت فوق العاده اي دارند. اما منطق دانان براي تعيين آن ها ملاک هاي مختلفي ارايه داده اند که پذيرفتن هرکدام موجب تغيير در نحوه صوري کردن گزاره ها در منطق مي شود. ما در اين مقاله نشان خواهيم داد كه نظام هاي منطقي مختلف مي توانند معيارهاي مختلفي براي ثوابت منطقي داشته باشند، هم چنين انتخاب يك معيار متاثر است از اين كه آيا مي خواهيم ثابت منطقي جديدي به نظام موجود بيافزاييم يا در مقام تاسيس يك نظام هستيم.

كليد واژه: صوري سازي، منطق گزاره ها، فرگه، اعتبار، ثوابت منطقي

دو مقاله از دوست گرامی آقای علی حسین‌خانی

مقاله نخست درباب دیویدسون و بیشتر در حوزه ی نظریه ی معنا و فهم است، که در فصلنامه ی علمی-پژوهشی «روش‌شناسي علوم انساني»، شماره ی 64-65، پاییز و زمستان 1389، به چاپ رسیده است. نام مقاله عبارت است از «روش شناسي ديويدسون در باب معنا و تعبير راديكال و انتقادات دامت به آن».

مقاله دوم نیز درباره کریپکی است که در «نشریه ذهن» سال دوازدهم، شماره 1 (پياپي 45)، بهار 1390 به چاپ رسیده  است. نام مقاله عبارت است از «بررسي استدلال و پاسخ شك گرايانه كريپكي و برخي از واكنش ها به آن».

آقاي حسين‌خاني درباره تغييراتي كه نشريه نخست در مقاله ايشان و بدون اجازه ايشان وارد كرده است چنين نوشته است:


کم کم دارم به دستکاری ها در ادبیات مقاله ها عادت می کنم، چون بنظر راه دیگری وجود ندارد. وقتی نسخه ی چاپ شده ی مقاله را خواندم انگار شخص دیگری نوشته بود. بلاتشبیه بلاتشبیه، فرض کنید مثلاً این بلا را بر سر مقاله ی کواین می آوردند، و وقتی با مقاله ی چاپ شده اش روبرو می شد می دید که با ادبیات هایدگر منتشر شده است چه می شد؟! نسخه ی پیش از چاپ را متاسفانه برایم نفرستادند، هرچند که اگر اینطور می شد هم احتمالا بجای پاسخ به اعتراض، مقاله را چاپ نمی کردند، چون دستکاری ها بیش از اندازه است. به عنوان نمونه، با کلی تلاش توانستم معادل هایی را برای برخی از واژه های انگلیسی که برای آنها ترجمه ی مناسبی نداریم پیدا کنم، اما ویراستار که احتمالا گمان می کرده من چقدر بی ذوق بوده ام که بجای آن کلمات از واژه های زیباتری استفاده نکرده ام! به دلخواه در مقاله دست برده است. مثلاً، بنده برای آترنس معادل «اظهار» را قرار داده بودم که آقا یا خانم ویراستار بجای آن، گهگاه عبارت «سخن» را جایگزین کرده است و هزار هزار دیگر. جالب این است که این تغییرات و خصوصاً دستکاری ها در نکات گرامری و رسم الخطی، اساساً در جهت اصلاح یا بهبود مقاله نیست! بلکه برعکس، الان مقاله پر شده است از ویرگول ها، نقاط، و سیمی کالن های بیجا و گیج کننده، که حتی خود من را هم در خواندن آن دچار مشکل می کند!! فقط می توان متأسف بود و امید داشت که ای کاش هر چه زودتر این امور بدست اهلش بیافتد ...

"فلسفه منطق" اثر «مارك سينزبري» و ترجمه «دکتر سيد محمد علي حجتي» منتشر شد

کتاب "فلسفه منطق" نوشته مارک سینزبری با ترجمه دکتر سیدمحمدعلی حجتی با شمارگان 1500 نسخه و قیمت 3000 تومان منتشر شد.

به گزارش خبرگزاری مهر، مجموعه ‌آشنایی ‌با ‌فلسفه ‌تحلیلی ‌به ‌معرفی ‌شاخه‌های گوناگون فلسفه در حوزه فلسفه تحلیلی می‌پردازد. این ‌مجموعه ترجمه ‌کتاب ‌دو‌جلدی "راهنمایی به موضوع فلسفه" (Philosophy a Quide through the Subject) ویراسته ‌فیلسوف ‌نامبردار‌‌ اِی. سی. گریلینگ است که از سوی انتشارات دانشگاه آکسفورد منتشر شده است.

بخش‌های جداگانه این کتاب‌ را ‌فیلسوفان ‌برجسته ‌تحلیلی ‌در ‌شاخه‌های ‌تخصصی‌ خود ‌نوشته‌ و کوشیده‌اند ‌تا ‌مطالب ‌این ‌مجموعه‌ به‌گونه‌ای تنظیم ‌شوند‌ که‌ به‌‌عنوان ‌متن‌ آموزشی ‌به ‌کار علاقه‌مندان ‌فلسفه ‌بیایند.

فلسفه منطق به موضوعاتی فلسفی که حول و حوش مباحث منطقی است می‌پردازد. این موضوعات تنوع زیادی دارند اما در کتاب "فلسفه منطق" که ترجمه فصل دوم کتاب فوق است به پنج موضوع اصلی یعنی دلالت‌شناسی اسامی خاص و اوصاف معین، وجود محمولی، این‌همانی، ضرورت و صدق پرداخته شده و این موضوعات مورد نقد و بررسی قرار گرفته‌اند.

نویسنده این اثر مارک سینزبری، در سال 1943 در انگلستان به دنیا آمد و مراحل تحصیل خود را در همان جا طی کرد و از سال 1968 تاکنون مشغول تدریس در مراکز مختلف از جمله دانشگاه ایسکس و کالجهای مختلفی در آکسفورد و دانشگاه لندن بوده است. وی از سال 2002 تاکنون در گروه فلسفه دانشگاه تگزاس در آستین آمریکا مشغول به تدریس بوده و از 1990 تا 2000 نیز سردبیر مجله Mindبوده است.

علاقه اصلی سینزبری فلسفه زبان و فلسفه منطق است و آثار وی نیز عمدتاً در همین زمینه‌هاست. راسل (1979)، پارادوکسها (1988)، فرمهای منطقی (1991)، جدا شدن از فرگه: مباحثی در فلسفه زبان (2002)، دلالت بدون مدلول (2005) و تخیل و تخیل‌گرایی (2009) از جمله آثار وی محسوب می‌شوند.

کتاب "فلسفه منطق" نوشته مارک سینزبری با ترجمه سیدمحمدعلی حجتی از سوی انتشارات حکمت با شمارگان 1500 نسخه و قیمت 3000 تومان منتشر شده است.

منبع: http://www.parsine.com/fa/pages/?cid=38747

صورت‌بندي گزاره‌هايي از زبان طبيعي

چندي پيش، آقاي رحمان شريف زاده، دانش‌آموختة كارشناسي ارشد منطق از دانشگاه تربيت مدرس، در ايميلي سوال زير را پرسيدند:

دو گزاره زيرهم معنا هستند:

1. هر نگهباني تنبيه مي شود.

2. همه‌ي نگهبانان تنبيه مي شوند.

اين دو گزاره بصورت شرطي صورتبندي مي شوند:

 (x)(NxTx)

ولي اگر ما دليل تنبيه شدن را هم اضافه كنيم اين دو گزاره دو معناي كاملا متفاوت پيدا ميكنند:

1. هر نگهباني اگر خواب باشد، تنبيه مي شود.

2. همهي نگهبانها اگر خواب باشند، تنبيه ميشوند.

در دومي (برخلاف اولي) تنبيه شدن نگهبانها منوط به اين است كه همه خواب باشند، يعني هيچ نگهباني بيدار نباشد.

ولي اين دو گزاره نيزمعمولا به يك شكل صورتبندي مي شوند:

(x)((Nx&Kx)Tx)

به نظرتون مشكل كجاست؟

اين پرسش يك گفتگوی ایمیلی دوهفته‌اي را دامن زد كه در قالب جدل ارسطويي، به صورت سوال و جواب، شكل گرفت و ادامه يافت. در جدل ارسطويي، معمولا سائل دست بالا را دارد و مي‌تواند مجيب را در تنگناهاي جدي بيفكند. در گفتگوي ما، هم، من چندين بار مجبور به تغيير يا اصلاح پاسخ‌هايم گشتم و اين سبب مي‌شد كه در گفته‌هايم دقت بيشتري به خرج دهم. البته، اين گفتگو در پايان به نتيجه محصلي نرسيد جز اينكه بايد مطالعاتمان را بيشتر كنيم يا دست به نظريه‌پردازي جدي بزنيم، كاري كه فعلا، وقت و حوصله آن را من نداشتم.

اميدوارم اين گفتگو براي خوانندگان گرامي خالي از لطف نباشد. اگر دوستان نكته‌اي تكميلي به ذهنشان مي‌رسد يا انتقادي به گفته‌هاي ما دارند در بخش نظرات به پيشرفت بحث كمك كنند.

مقاله «امتناع برهان صديقين بدون پيش فرض فلسفي در منطق جديد»

مقاله «امتناع برهان صديقين بدون پيش فرض فلسفي در منطق جديد»  مقاله‌اي از نگارنده است كه در شماره ۶ نشريه فلسفه دين از نشريات دانشگاه تهران (پرديس قم) تابستان ۸۹ منتشر شده است.

چکیده

آخرين و كوتاه‌ترين تقرير از «برهان صديقين» از علامه طباطبايي است كه استاد جوادي آملي دربارة آن ادعا كرده‌اند كه هيچ پيش فرض فلسفي ندارد و از اين رو، مي‌تواند به عنوان اولين مسأله فلسفي مطرح شود. اين ادعا بحث‌هايي را پديد آورده و مورد تاييد و انكار برخي از معاصران قرار گرفته است. در مقالات متعددي كه در اين زمينه به نگارش درآمده است، اين ادعا به صورت موردي بررسي و نقد شده است. در اين مقاله، ادعاي استاد جوادي آملي را به صورت كلي و بدون توجه به برهان علامه طباطبايي بررسي مي‌كنيم و مي‌خواهيم ببينيم كه آيا اثبات وجود خدا بدون كمك پيش‌فرض فلسفي اصولا ممكن است يا خير؟ در اين مقاله، با صورت‌بندي «موجود بودن خدا» در منطق مرتبه دوم هنكين (كه با ادات­های وجهي تركيب شده است) و با استناد به اثبات‌ناپذيري آن در اين منطق، نشان داده‌ايم كه اثبات اين مفهوم بدون پيش فرض فلسفي امكان ندارد.

واژگان کلیدی

وجود، وجوب، برهان صديقين، منطق وجهي، منطق مرتبه دوم.

متن اصلي كتاب Relevant Logic از استيون ريد

امروز داشتم بحثي در منطق ربط را جستجو مي‌كردم كه به متن اصلي كتاب Relevant Logic از استيون ريد برخوردم. اين كتاب را پنج سال پيش با نام فلسفه منطق ربط ترجمه كرده بودم و انتشارات دانشگاه مفيد آن را منتشر كرده بود.

اين كتاب در سال 1988 توسط انتشارات باسيل بلكول در انگلستان منتشر شده بود و استيون ريد متن آن را با تصحيح اغلاط آن در سايت خود قرار داده است. به نظر مي‌رسد كه متن كتاب از نو تايپ شده چون برخي نمادها كمي تغيير كرده و شماره صفحات هم كمتر شده است.

به هر حال، دوستاني كه به متن اصلي دسترسي نداشتند و با ترجمه بنده به زحمت افتاده‌اند اكنون مي‌توانند ايرادهاي ترجمه‌اي كتاب را برطرف كنند و پوزش ما را بپذيرند.

مقالات منطقی در نشریه «حکمت و فلسفه»

نشريه حكمت و فلسفه در بسياري از شماره‌هاي خود، مقالاتي منطقي يا فلسفه‌منطقي منتشر كرده است كه از سايت مگيران آنها را نقل مي‌كنم. چنان كه ديده مي‌شود برخي از اين مقالات، قابل دانلود هستند:

 

 

سال ششم، شماره 3 (پياپي 23)، پاييز 1389

مساله تعبير گزاره هاي احتمالاتي در علم

امير احسان كرباسي زاده، ميثم محمد اميني   ص 33

مشاهده متن   [PDF 403KB]    

 

 

سال ششم، شماره 2 (پياپي 22)، تابستان 1389

152 صفحه

شرطيه پاسكال؛ آيا نظريه معقوليت يك برهان است؟

محمد محمدرضايي، مصطفي حسيني گلكار   ص 7

مشاهده متن   [PDF 406KB]    

 

 

سال ششم، شماره 1 (پياپي 21)، بهار 1389

160 صفحه

نقد سه استدلال گودلي در فلسفه ي ذهن

سيدمحمدعلي حجتي، محمدصالح زارع پور   ص 33

مشاهده متن   [PDF 274KB]    

 

 

 

سال پنجم، شماره 3 (پياپي 19)، پاييز 1388

124 صفحه

واقعي گرايي جديد : آيا واقعي گرايي جديد از مصاديق واقعي گرايي جانشيني است ؟

لطف اله نبوي، مجتبي اميرخانلو   ص 27

مشاهده متن   [PDF 379KB]    

منطق تعريف در بوته نقد و داوري

موسي ملايري   ص 85

مشاهده متن   [PDF 281KB]    

 

 

 

سال چهارم، شماره 4 (پياپي 16)، زمستان 1387

140 صفحه

منطق شرطي و مباني فلسفي آن

رضا رسولي شربياني    ص 71

مشاهده متن   [PDF 272KB]    

اصل طرد شق ثالث و انگاره تخطي از آن در پارادايم هاي چند ارزشي و فازي

مرتضي حاج حسيني    ص 85

مشاهده متن   [PDF 287KB]    

تكثر نظام هاي منطقي : مقايسه ديدگاه هاي منطق دانان قديم و جديد

فرشته نباتي    ص 101

مشاهده متن   [PDF 273KB]    

 

 

 

 

 

سال چهارم، شماره 3 (پياپي 15)، پاييز 1387

154 صفحه

درآمدي بر فلسفه منطق ارسطو

غلامرضا ذكياني   ص 45

جهت سور و جهت حمل در منطق قديم

محمدعلي اژه اي    ص 91

 

 

 

سال چهارم، شماره 1 (پياپي 13)، بهار 1387

148 صفحه

 نقدي بر تحليل زماني قضاياي موجه

علي اكبر احمدي افرمجاني   ص 7

 چکيده   

تصميم پذيري سيستم هاي هوشمند

سيدمحمدعلي حجتي ، مرتضي مزگي نژاد   ص 29

 چکيده   

 

 

 

سال دوم، شماره 4 (پياپي 8)، زمستان 1385

134 صفحه

 تطبيقي پيرامون قضاياي كلي و جزئي در منطق جديد و قديم

موسي ملايري    ص 31

مقالات انگليسي

مساله كليات در فلسفه تحليلي و ابن سينا

هاشم مرواريد    ص 84 (انگليسي)

ميله استاندارد متر و ارتباط آن با گزاره هاي ممكن پيشين

محمد سعيدي مهر   ص 98

ابن سينا و مساله استقراء

محمدعلي اژه اي    ص 114

 

 

 

سال دوم، شماره 2 (پياپي 6)، تابستان 1385
160 صفحه
مقالات انگليسي

زمان و جهت در منطق سينوي
لطف الله نبوي    ص 84 (انگليسي)
 

 

 

سال اول، شماره 4، زمستان 1384
112 صفحه
منحني تحول زبان و فهم در فلسفه معاصر
قاسم پور حسن   ص 17

نقد كتاب : «مباني منطق و روش شناسي»
غلامرضا ذكياني   ص 29
 

 

 

سال اول، شماره 3، پاييز 1384
138 صفحه
تحليل ديدگاه غزالي در باره تقابل ميان منطق و امامت
غلامرضا ذكياني   ص 5

كواين و موجهات
فرشته نباتي   ص 21

 

 

سال اول، شماره 2، تابستان 1384
114 صفحه
 تحليل رويكرد كامپيوتري به فلسفه ي علم
حميدرضا آيت اللهي ، آرش موسوي    ص 23

كليت پذيري و هويت عملي
سوزان بابيت   ص 113 (انگليسي)


 

 

آیا تمایز مفهوم - شیء نزد فرگه همان تمايز كلي - جزئي در منطق قديم است؟

شايد اولين پاسخي كه به سوال بالا داده مي‌شود پاسخ منفي است چرا كه مقسم كلي و جزئي در منطق قديم «مفهوم» است و مفهوم در برابر شيء است. بنابراين، تقسيم مفهوم به كلي و جزئي تقسيمي درون‌ذهني است اما تمايز مفهوم - شيء تمايزي برون‌ذهني است زيرا در حقيقت تمايز ذهن و عين است.

نگاه تاريخي به مسئله اين پاسخ منفي را برنمي‌تابد چون تقسيم مفهوم به كلي و جزئي از ديدگاه بسياري از منطق‌دانان قديم مردود است و تنها افضل الدين خونجي و پيروانش بوده‌اند كه اين تقسيم را پذيرفته‌اند! حتي صدرالمتالهين تصريح كرده است كه مفهوم فقط كلي است و جزئي چيزي نيست جز شيء خارجي و عيني! علامه طباطبايي و جوادي آملي نيز در دوران معاصر به نادرستي تقسيم مفهوم به كلي و جزئي اشاره كرده‌اند.

براي بررسي تاريخي مسئله، ابتدا به ارسطو مي‌پردازم. ارسطو به صراحت به تمايز كلي و جزئي پرداخته است[1]؛ اما اديب سلطاني آن را به كلي و فردي ترجمه كرده است:

«برخي از معناها كلي‌اند، و پاره‌اي فردي، - نگريسته‌ي من از «كلي» آن است كه به طبيعت خود بر چيزهاي بسيار حمل مي‌شود، ولي «فردي» آن است كه چنين نيست؛ براي نمونه «انسان» از حدهاي كلي است، ولي كالّياس از حدهاي فردي منفرد است» (ارسطو، ۱۳۷۸، ارگانون، در پيرامون گزارش 17a39-17b2 ص ۷۶-۷۷).

این در حالی است که مترجمان عرب آن را به «كلي و جزئي» برگردانده‌‌اند:

«كانت المعاني بعضها كليا و بعضها جزويا ... و مثال ذلك ان قولنا «انسان» من المعاني الكلية و قولنا «زيد» من الجزوية» (به نقل از فارابي، 1409ق، المنطقيات للفارابي، ج 2، شرح العبارة، ص 62).

چنان كه ديده مي‌شود، ارسطو مقسم كلي و جزئي را معاني قرار داده است و نه مفاهيم و يا تصورات. مفهوم و تصور امري ذهني است در حالي كه معنا امري عيني و بين‌الاذهاني است. معناي يك لفظ همان مقصود از لفظ است و مي‌دانيم كه مقصود از لفظ «كالياس» يا «زيد» فرد عيني خارجي است نه مفهوم و تصوري كه از او در ذهن داريم. وقتي مي‌گوييم «زيد آمد» مقصود اين است كه خود زيد آمد نه اينكه مفهوم زيد آمد.

فارابي نيز مقسم كلي و جزئي را معنا قرار داده است:

«كلّ معنى يدل عليه لفظ فهو اما كلّي و امّا شخص» (فارابي، 1408ق، المنطقيات للفارابي، ج 1، ص 28).

كلمه «شخص» به جاي جزئي نشانگر فرد خارجي و عيني است كه متشخص است و نمي‌تواند كلي باشد.

ابن‌سينا مقسم كلي و جزئي را «لفظ» گرفته است نه معنا يا مفهوم، اما تقسيم او نيز به گونه‌اي دلالت دارد بر اينكه الفاظ كلي به مفاهيم و الفاظ جزئي به اشيا اشاره مي‌كنند:

«اللفظ المفرد إما أن يكون معناه الواحد الذي يدل عليه لا يمتنع فى الذهن، من حيث تصوره، اشتراك الكثرة فيه على السوية، بأن يقال لكل واحد منهم إنه هو، اشتراكا على درجة واحدة، مثل قولنا: الإنسان؛ ... و إما أن يكون معناه بحيث يمتنع فى الذهن إيقاع الشركة فيه، ... كقولنا زيد؛ ...؛ فإنّ الواحد من معانيه هو ذات المشار إليه، و ذات هذا المشار إليه يمتنع فى الذهن أن يجعل لغيره، اللهم إلا أن لا «2» يراد بزيد البتة ذاته، بل صفة من صفاته المشترك فيها. ... فالقسم الأول يسمى كليا، و الثاني يسمى جزئيا (الشفاء المدخل ص 26-27).

عبارت «ذات المشار اليه» تصريح بر اين است كه لفظ جزئي بر شيء خارجي مورد اشاره دلالت دارد نه بر تصور و مفهوم ذهني كه قابل اشاره نيست.

نخستين كسي كه مقسم كلي و جزئي را از لفظ يا  معناي لفظ به مفهوم منتقل كرده است افضل الدين خونجي است:

«كل مفهوم فإمّا جزئي ... و إمّا كلي» (خونجي، 1389، كشف الاسرار عن غوامض الافكار، ص 24).

شايد گفته شود مقصود خونجي از «مفهوم» نه تصور ذهني بلكه همان معناي لفظ است كه مي‌تواند عيني و خارجي باشد؛ اما اين احتمال صحيح نيست زيرا او به كلمه «تصور» تصريح كرده است:

«كل مفهوم فإمّا جزئي إذا كان بحيث يمنع نفس «تصوره» من اشتراك كثيرين في صدقه عليها؛ و إمّا كلي» (همان).

البته در عبارت ابن‌سينا نيز كلمه «تصور» آمده است و اين كار مقايسه و تطبيق را دشوار مي‌كند. شايد بتوان گفت كه ابن‌سينا با چنين عبارت‌پردازي‌هايي مقدمات لازم براي انحراف امثال خونجي را فراهم آورده است و شايد حتي بتوان گفت كه خود ابن‌سينا، دست كم در اينجا، به تمايز مفهوم و معنا (يا تمايز تصور و مفهوم) چندان توجه نكرده است.

در آثار متاخران، مانند تفتازاني در تهذيب المنطق و مظفر در المنطق، رويه خونجي در مقسم قرار دادن مفهوم براي كلي و جزئي مورد قبول قرار گرفته است؛ اما برخي از فيلسوفان مانند ملاصدرا به سخنان فارابي و ابن‌سينا بازگشته‌اند:

«الكلي على الاصطلاح الذي معناه ... أنه يحتمل الشركة (أو لايمنع الشركة) يمتنع وقوعه في الأعيان فإنه لو وقع في الأعيان حصلت له هوية متشخصة غير مثالية فلا يصح فيها الشركة» (صدرالمتألهين، الاسفار الاربعة، ج 2 ص 8).

او درباره جزئي مي‌گويد:

«و الحق أن تشخص الشي‏ء بمعنى كونه ممتنع الشركة فيه بحسب نفس تصوره- إنما يكون بأمر زائد على الماهية مانع بحسب ذاته من تصور الاشتراك فيه فالمشخص للشي‏ء بمعنى ما به يصير ممتنع الاشتراك فيه لا يكون بالحقيقة إلا نفس وجود ذلك الشي‏ء كما ذهب إليه المعلم الثاني» (همان ص 10).

شبيه اين سخن را علامه طباطبايي نيز آورده است (نهاية الحكمة، ص 74-76). همه اينها نشان مي‌دهد كه تقسيم مفهوم به كلي و جزئي خطا است[2] زيرا تقسيم شيء به نفسه و غيره است و سبب مي‌شود قسيم الشيء قسم الشيء بشود. بنابراين، مفاهيم همگي كلي‌اند و اشيا همگي جزئي‌اند و هيچ مفهومي جزئي نيست.

بر اين اساس، نتيجه مي‌گيرم كه تمايز مفهوم – شيء نزد فرگه همان تمايز كلي – جزئي نزد بيشتر منطق‌دانان و فيلسوفان قديم است. بنابراين، برخلاف دكتر ضياء موحد كه تمايز مفهوم – شيء را يكي از نوآوري‌هاي مهم فرگه به شمار مي‌آورد و تقسيم سه‌جزئي گزاره به موضوع – محمول – رابطه را محكوم مي‌كند و تقسيم دو جزئي فرگه بخش اسمي – بخش محمولي را از تمايز مفهوم – شيء بيرون مي‌كشد، بر خلاف ايشان، مدعي هستم كه اين تمايز نه تنها نوآوري نيست بلكه از زمان ارسطو شناخته شده بوده است و تنها در مقطعي از زمان، برخي از منطق‌دانان مسلمان كمي آن را به انحراف كشانده بوده‌اند.

به گمان من، تحليل سه جزئي يا دو جزئي براي گزاره اتمي و شخصي «زيد انسان است» هيچ نكته مهمي ندارد كه اين همه درباره آن سخن رانده‌اند! در نظريه مجموعه‌ها، اين جمله به صورت سه‌جزئي «zÎA» و در منطق محمول‌ها به صورت دوجزئي «Az» تحليل شده است و به گمان من، هيچ يك از اين دو تحليل بر ديگري برتري ندارد. به گمانم، اهميت دادن بيجا به سه جزئي يا دو جزئي بودن گزاره‌هاي اتمي نه از خود فرگه بلكه از جناب پيتر گيچ است كه ضياء موحد نيز در اين زمينه پيروي او است. براي مطالعه بيشتر در اين زمينه مراجعه كنيد به كتاب «از ارسطو تا گودل» دكتر موحد ص 28-29 و 32 و نيز كتاب «درآمدي به منطق جديد» ايشان ص 284، 331-332 و 336.

براي بحث از كلي و جزئي در منطق قديم نيز مراجعه كنيد به مقاله «كلي و جزئي» از عسكري سليماني اميري كه در زمستان 1382 در نشريه معرفت فلسفي شماره 2 ص 207-232 منتشر شده است. مباحث مربوط به اين پست در صفحات 208 و 220-221 آمده است.


[1] ارسطو به تمايز گزاره‌هاي كلي و جزئي نيز پرداخته است اما اين تمايز ربطي به تمايز مفاهيم كلي و جزئي ندارد زيرا موضوع و محمول در گزاره‌هاي كلي و جزئي همواره مفهومي كلي است.

[2] البته تقسيم مفهوم به كلي و جزئي به معاني ديگري بررسي شده است كه ربطي به بحث فعلي ما ندارد؛ براي نمونه، تعريف مفهوم جزئي به مفهومي كه با حس يا مانند آن به خارج از ذهن مرتبط مي‌شود و تعريف مفهوم كلي به مفهومي كه از هر گونه ارتباط با عالم خارج محروم است. در اين تعريف جديد كه ربطي به قابليت حمل بر كثيرين ندارد، مفاهيم حسي، خيالي و وهمي جزئي هستند و مفاهيم عقلي كلي هستند. من اين تعريف از كلي و جزئي را تعريف فلسفي يا روانشناختي آن دو مي‌نام و تعريف كلي و جزئي به مفهوم و شيء را تعريف منطقي آن دو نام مي‌نهم.

افلاطون و فلسفه منطق، ترجمه‌اي از كتاب تاريخ منطق نيل و نيل

اخيرا، نشريه كتاب ماه فلسفه شماره ۳۸ آبان ماه ۱۳۸۹ مقاله‌اي را از دوست گرامي، آقاي مهدي عظيمي، دانشجوي دكتري فلسفه و كلام اسلامي در دانشگاه تهران، منتشر كرده است كه ترجمه‌اي است از فصل I.5 تحت عنوان «افلاطون و فلسفه منطق». آقاي عظيمي قصد دارند ترجمه كتاب را كامل كنند. اميدوارم در اين هدف بزرگ استوار و پيروز باشند.

قبلا، هم ترجمه ديگري از بخشي از كتاب منطق صوري بوخنسكي از آقاي محمود سيفي در اين وبلاگ منتشر شده بود. اميدوارم اين تك‌ترجمه‌ها از بخش‌هاي كتاب‌هاي تاريخ منطق به ترجمه كامل اين كتاب‌ها بينجامد.

فلسفه منطق، انتشار چند مقاله در نشريه ذهن

اخيرا، چند مقاله در موضوع «فلسفه منطق» در نشريه وزين ذهن منتشر شده است كه از صفحه مربوط به نشريه در سايت مگيران اطلاع رساني مي‌شود. با تشكر از دوست عزيزم آقاي علي حسين‌خاني كه يكي از مقالات ياد شده اثر او است و مرا از انتشار اين شماره با خبر ساخت.

فصلنامه ذهن (فصلنامه معرفت شناسي و دانشهاي همگن به زبان فارسي،‌انگليسي)

سال يازدهم، شماره 2 (پياپي 42)، تابستان 1389، 152 صفحه

 علم آينده چهارچوبي جامع تر لازم دارد
مهدي گلشني   ص 5
 بررسي ديدگاه گوتلوب فرگه در باب معنا
مهدي عبداللهي   ص 19
 ارجاع و معناداري نزد فرگه، هوسرل و كواين
اصغر سليمي نوه   ص 39
 آيا تمايز تحليلي / تاليفي جزمي است؟
مصطفي مهاجري   ص 55
 نظريه معناشناسي نقاط ثابت كريپكي
محمد اردشير، احسان سياوشي   ص 81
 بررسي استدلال ديويدسون در باب تركيبي بودن زبان هاي طبيعي و استدلال قلاب سنگي
علي حسين خاني   ص 97
 گسست علمي؛ قياس ناپذيري معناشناختي با نظريه علي ارجاع ؟
ياسر خوشنويس   ص 121

تعداد صفحات: 152 صفحه -- قيمت: 25000 ريال -- تاريخ انتشار: 10/11/89

تلفن: 88735417 ، 88501064 (021) -- تاريخ درج در سايت مگيران: 18/11/89

درباره «پرينكيپيا متمتكيا»، سخنراني دكتر نصر الله موسويان

فايل صوتي سخنراني دكتر موسويان درباره "پرينكيپيا متمتيكا" در انجمن حكمت و فلسفه به همراه تصاويري از اين سخنراني در تاريخ يكم دي ماه ۱۳۸۹.

كتاب پرينكيپيا متمتكيا، اثر وايتهد و راسل كه ويراست نخست آن در سال‌هاي ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۳ منتشر شد در اين سخنراني معرفي مي‌شود و به آخرين پژوهش‌ها درباره آن اشاره مي‌گردد. شنيدن فايل صوتي اين سخنراني خالي از لطف نيست و مطالب ناگفته بسياري به دست مي‌دهد.


پي‌نوشت (91/9/12):

پيوندهاي بالا مربوط به سايت قديم «موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران» است كه به تازگي جاي خود را به سايت جديد داده است. پيوندهاي بالا را در پراگماتیکس و عدم دلالت دنبال كنيد.

با سپاس از آقاي محسن طهماسبي براي اشاره به از كار افتادن پيوندهاي قبلي.

مقاله ای در باب فرگه و دامت

 

ماهنامه ی « کتاب ماه فلسفه »، در شماره ی اخیر خود، مقاله ی این نگارنده را با عنوان « نگاهی به تفسیر و انتقادات دامت از آموزه های فرگه پیرامون مباحث معناشناختی » منتشر کرده است. مقاله در مگ ایران در دسترس است و همچنین کل این شماره (شماره ی 37) را می توان از سایت خانه ی کتاب دانلود کرد.

چکیده ی مقاله:Frege

فرگه، در راستای تحلیل مفهوم شهودی معنا، به مباحث بسیار مهم و گوناگونی می پردازد که از آن جمله می توان به آموزه های وی در باب محتوای خبری، ارجاع، تن، نیرو و اندیشه اشاره کرد. هریک از این مباحث بطورگسترده ای، بوسیلة بسیاری از فلاسفة بزرگ تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است. جدا از تأثیرگذاری عمیق این آموزه ها، انتقادات و بازبینی های بسیاری نیز درباب آنها مطرح شده است. مایکل دامت، به عنوان یکی از مهمترین فلاسفة تحلیلی و از اصلی ترین شارحان و در عین حال، منتقدین فرگه، بطور مفصل پیرامون این مباحث نگاشته است. در این نوشتار، اصلی ترین آموزه های فرگه، پیرامون مباحث معناشناختی و فلسفة زبان، با تأکید بر تفسیر دامت از آنها مطرح شده و همزمان، مهمترین نقدهای دامت بر این آموزه ها مورد بررسی قرار می گیرد.

کلیدواژه ها: فرگه، دامت، ارزش معناشناختی، محتوای خبری، اندیشه.

منطق : کلاسیک یا غیرکلاسیک ؟

 

بر اساس تحقیقات و نظرخواهی سایت « Philpapers »، پاسخ های جالبی به این پرسش که « منطق : کلاسیک یا غیرکلاسیک ؟ » داده شده است.

بر اساس نتایج این نظرخواهی، حدود 52 % از پاسخ دهندگان به این پرسش، منطق کلاسیک را برگزیده اند یا متمایل به پذیرش این منطق بوده اند. حدود 25 % نیز منطق غیرکلاسیک را انتخاب کرده اند و مابقی نظر دیگری داشته اند. تعداد افرادی که از آنها نظرخواهی شده، تا کنون 931 بوده است که 480 نفر از آنها به پذیرش منطق کلاسیک متمایل بوده اند. هنگامیکه پاسخ دهندگان را اعضای هیآت علمی و دانشجویان پی اچ دی انتخاب می کنیم، پذیرش منطق کلاسیک به 46 % کاهش می یابد و پذیرش منطق غیر کلاسیک به 29 % افزایش پیدا می کند.

این سایت که یکی از ویراستاران اصلی آن « دیوید چالمرز» است، پرسش های جالب و اغلب چالش برانگیزی را به نظرخواهی گذاشته است، که پاسخ های آنها گاهی تعجب آور است. مثلا ً، در مورد ذهن، حدود 57 % متمایل به رهیافت روان شناسی گرایی در مورد ذهن بوده اند تا غیر-روان شناسی گرایی.

.

 

پارادوکس راستگو به زبان مجموعه‌ها

دو پست قبل مربوط بود به پارادوکس راستگو كه دوستاني چند، لطف كرده و نظر داده بودند. آقاي حسين خاني متقاعد نشده بود كه اين پارادوكس در حقيقت هم پارادوكس است. ناگزير، اين پارادوكس را به زبان مجموعه‌ها بازگو مي‌كنم تا ببينم آيا اين بيان قانع‌كننده‌تر هست يا نه.

مجموعه همه مجموعه‌هايي را كه عضو خودشان هستند A بناميد. آيا A عضو خودش است؟ فرض كنيد پاسخ فرد الف به اين سوال مثبت و پاسخ فرد ب منفي باشد. در اين صورت، كدام پاسخ صحيح است؟ الف؟ ب؟ هر دو؟ هيچ كدام؟ (فرض كنيد در يك كنكور شركت كرده‌ايد!) و چرا؟ (اكنون، فرض كنيد در كنكور پذيرفته شده و امتحان پايان ترم را مي‌گذرانيد).

پارادوکس راستگو

تا کنون، درباره پارادوكس دروغگو بسيار شنيده‌ايد و خوانده‌ايد و احتمالا، يك نظري هم در حل آن ارائه كرده‌ايد. مي‌دانيم كه در قرن بيستم راه‌حل‌هاي بسياري به اين پارادوكس داده شده است شايد بسي بيشتر از همه پاسخ‌هايي كه در بيست قرن گذشته، فلاسفه شرق و غرب طرح كرده‌اند.

اما جمله ديگري هم هست به نام "جمله راستگو": «من راست مي‌گويم» كه درباره آن كمتر شنيده‌ايم و من شخصا چيزي درباره آن نخوانده‌ام. آيا مي‌توان گفت كه در اين جمله، يك پارادوكس ديگر وجود دارد؟ و آن اينكه جمله راستگو فاقد صدق و كذب است؟

اگر جمله راستگو راست باشد راست است و اگر دروغ باشد دروغ است. حال سوال اين است كه جمله راستگو راست است يا دروغ؟ ما هيچ راهي براي نشان دادن راستي يا دروغي آن نداريم. البته اين نداشتن راه، ظاهرا، مربوط به مشكلات معرفت‌شناختي نوع بشر نيست. بلكه مي‌توان گفت كه اصولا، اين جمله هيچ مطابقي ندارد كه بخواهد راست باشد يا دروغ. شايد بتوان گفت كه اين جمله اصولا جمله خبري و قضيه نيست.

آيا دوستان منبعي در اين زمينه سراغ دارند؟

آيا خودتان پاسخي به ذهنتان مي‌رسد؟

اصلا آيا اين پارادوكس واقعا پارادوكس است؟

آيا در صورت پارادوكس بودن، راه حل احتمالي آن با راه حل پارادوكس دروغگو يكي است يا بايد يكي باشد؟

تارسکی درباب مفهوم صدق

 

مروری کلی بر ایده های تارسکی درباب مفهوم صدق

 

آلفرد تارسکی یکی از ریاضی-منطقدانان بزرگ قرن بیستم بوده استTarski. متداول است که نظریه ی صدق تارسکی را « نظریه ی معناشناختی یا سمنتیکی صدق » بنامند، هرچند خود تارسکی ترجیح می داد آن را « درک یا مفهوم سازی[1] معناشناختی از صدق » بنامد، که به باور وی این مفهوم سازی، اساس نظریه ی تطابقی صدق را تشکیل می دهد ( Kirkham, 2001, p. 141 ).

   مهمترین سهم فلسفی تارسکی، تعریف « معناشناختی » صدق او است. معناشناسی ( یا سمنتیک )، معنا را به عنوان رابطه ای درنظر می گیرد میان یک عبارت زبانی و آنچه که عبارت مذکور بیان می کند یا نمایش می دهد یا جانشین آن است، یعنی، اشیاء. بنابراین، « دلالت دارد »[2]، « می نامد »[3]، « ارجاع می دهد »، « بیان می کند »[4] و « اشباع می سازد »[5]، الفاظ یا عبارات معناشناختی هستند. تارسکی در کارهای خود، صدق را بر اساس مفهوم اشباع شدگی تعریف می کند (Martinich and Sosa, 2005, p. 124).

ادامه نوشته

صدق از طریق قرارداد

دوست عزیز آقای امیرخانلو مقاله Truth by Convention از کواین را در مقاله صدق از طریق قرارداد ترجمه کرده اند که به درخواست ایشان مقاله اصل و ترجمه هر دو در وبلاگ قرار گرفت. ایشان با شماره گذاری  متن انگلیسی و ترجمه امکان مقابله و چک کردن ترجمه را نیز به خوانندگان داده اند. امیدوارم سودمند افتد و نظرات اصلاحی دوستان در بهبود هرچه بیشتر آن موثر واقع  شود.

با تشکر از ایشان

واقعي‌گرايي و رويكرد آلوين پلانتينگا به آن

دوست عزيزم آقاي مجتبي اميرخانلو، دانشجوي دكتراي منطق در دانشگاه تربيت مدرس، مقاله‌اي را به همراه استاد محترم دكتر لطف اله نبوي به نشريه نامه مفيد فرستاده و لطفشان را شامل حال وبلاگ كرده‌اند. مقاله را از اينجا مي‌توانيد دانلود كنيد.

از ايشان كه مقاله را برايم فرستادند و از استاد عزيز دكتر نبوي كه همواره لطفشان شامل حال ما بوده سپاس‌گذارم.

و اين هم چكيده:

چكيده

واقعي‌گرايي يک برنهاده هستي‌شناسانه‌است که براساس آن "دامنه اشيا موجود با دامنه اشيا واقعي، هم‌مصداق[i] است". قرائت‌ها و رويکردهاي مختلفي به واقعي‌گرايي وجود دارد که يكي از آن‌ها رويکردي‌است كه به واقعي‌گرايي کلاسيک معروف شده و فيلسوفاني نظير پلانتينگا, فاين, سَمُن, داتش و مِنزِل از آن حمايت مي کنند. دامنه مدل واقعي‌گرايي کلاسيک متغير و سورهاي آن جهان - محدود[ii] است. پلانتينگا، در قرائت خود، ذوات را، به‌عنوان اشيا موجود واقعي، به‌دامنه جهان‌هاي ممکن اضافه‌کرده، سعي‌مي‌کند تا نقش اشيا ممکن را به‌ذوات بسپارد. قرائت پلانتينگا از واقعي‌گرايي، دومشکل عمده دارد: نخست اينكه ذوات, صفات کيفي محض نيستند و دوم آنكه, اين قرائت نمي‌تواند فرمولهاي "باركان" و "وجود ضروري" را توجيه‌کند.

 

واژگان كليدي: واقعي‌گرايي، SQML، پلانتينگا، باركان، عكس باركان، وجود ضروري، امكانهاي تودرتو, موجودات غريبه.



[i]. Co-Exemplified

[ii]. World - Restricted

سمینار دو روزه منطق و فلسفه ریاضی برگزار شد

 

اين سمينار در دو روز گذشته، ۳۰ و ۳۱ ارديبهشت ۸۸، با حضور اساتيد، دانشجويان و علاقه‌مندان به رياضيات، فلسفه و منطق در دانشگاه شريف برگزار شد، و برنامه‌ و چكيده آن را كه قبلا معرفي كرده بودم در اينجا مي‌توان ديد

مقاله بنده هم كه درباره تعهد وجودي نزد منطق‌دانان جديد بود به بررسي و دسته‌بندي آراء مربوطه اختصاص داشت كه فايل پاورپوينت آن تقديم مي‌گردد:

پاور پوينت سمينار تعهد وجودي، نزاعي بي‌پايان

اصل مقاله البته نياز به اصلاحات و تكميل دارد كه اميدوارم به زودي در اختيار دوستان قرار دهم

سمینار دو روزه منطق و فلسفه ریاضی

اين سمينار به همت گروه منطق دانشگاه شريف با رياست دكتر اردشير برگزار مي‌شود.

برنامه سمینار

در این سمینار مقاله‌اي را با عنوان "تعهد وجودي" ارائه خواهم كرد كه زمان آن چهارشنبه ۳۰/۲/۸۸ ساعت ۱۱ تا ۱۱:۳۰ خواهد بود.

سایت سمینار
گروه منطق دانشگاه شریف

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

توجه:

بروشور و برنامه کامل سمینار (شامل چکیده سخنرانی‌ها) که کمی با تاخیر به دستم رسید.

 و نیز چکیده سخنرانی‌ها به صورت مرتب از خود سايت