بحث زیر بین کوشا و فلاحی در بخش نظرات صورت پذیرفته که من به صفحه اصلی منتقل کردم تا از نظرات دیگران نیز استفاده کنیم.

آیا منطق کاربردی(applied logic) یک رشته علمی (discipline) است؟

-         کوشا : به نظر حقیر منطق کاربردی یک رشته علمی (دیسیپلین)نیست و هویت آن هویت یک دانش نیست . اگر بخواهیم برای آن تعیین هویت نماییم باید بگوییم نوعی رویکرد در حل مسائل علمی است که هویت میان رشته ای دارد . این تصور بنده را ژورنال هایی که با عنوان منطق کاربردی در محافل آکادمیک دنیا مطرح است تایید می کند . مقالات این ژورنال ها ناظر بر کاربرد نظام های منطقی در حل مسائل یک علم دیگر است . یعنی در ذیل منطق کاربردی همیشه حداقل دو دانش مطرح است که یکی از آنها منطق می باشد. به نظر حقیر بین مهارت منطقی و منطق کاربردی در میان برخی منطق دانان کشور ما خلط شده است و این اشتباه در اثر ارزشمند دوست فرهیخته ام آقای علی اصغر خندان با عنوان منطق کاربردی به اوج خود رسیده است و حتی این خلط در اندیشه استاد گرامی جناب آقای قراملکی که مقدمه ای پر مغز بر آن کتاب افزوده اند نیز قابل ردیابی است . اصلاح خطاهای تصوری و تصدیقی حقیر در مطالب فوق موجب مسرت خواهد بود . انشا’الله

-         فلاحی:قبول دارم که از قدیم بحثی جدی در گرفته بوده که آیا منطق علم است یا ابزار؟ به ویژه که تعریف منطق به "آله قانونیه ..." موید نظر دوم است. همچنین غالبا پاسخ این بوده که منطق هم علم است هم ابزار. اما امروزه, منطق چنان گسترده شده که تبدیل به طیف بسیار بلندی گشته است که یک سر آن سر از مباحث کاملا نظری ریاضیات در آورده (تا حدی که فرگه, راسل و ویتگنشتاین اول گمان کردند که ریاضیات جزء منطق است) و سر دیگر آن در چنان مباحث کاربردی و تکنولوژیک غوطه ور شده که فهمیدن مباحث پیشرفته منطق فازی برای ما (فیلسوفان!) که از مهندسی چیزی نمی دانیم معضلی گشته است.
چه می شود کرد؟ من و بسیاری از اساتیدم از این شهر بسیار بزرگ چند خیابان اصلی و چند کوچه و پس کوچه بیشتر نتوانسته ایم بازدید کنیم. ما بیشتر به مباحث نظری منطق پرداخته ایم (آنهم نه به همه مباحث نظری آن بلکه به بخش بسیار کوچکی از آن) و بدون شک نیازمند ذهن های آماده نویی هستیم که مباحث کاربردی آن را به جامعه ایرانی معرفی کنند. بدون شک علمی که نزدیک به صد مجله کاملا تخصصی را به خود اختصاص داده از عهده ده یا بیست نفر بیرون است. به همین مناسبت, از شما دوست عزیز که با این بخش منطق آشنایی دارید صمیمانه دعوت می کنیم که بر دانش ما بیفزایید.

-         کوشا: [ سوال این است که] صرف نظر از خود منطق به عنوان یک رشته علمی آیا در عرف منطقیون دنیا منطق با وصف کاربردی یا همانapplied logicبه عنوان يك رشته علمي مطرح است يا همان طور كه عرض كردم هويت ميان رشته اي interdisciplinary دارد . اين امر براي متخصصين منطق از اهميت زيادي برخوردار است و بايد دقت كرد كه يك اصطلاح تخصصي منطقي اگر در هاله اي از خطاي تصوري وارد ادبيات منطقي متخصصين منطق در كشور ما شود چه توقعي از بقيه حوزه هاي علمي مي توان داشت . مگر نه اين است كه منطق خود محك و معيار ميزان دقت در دو عرصه تصور و تصديق است.اگر ادعاي حقير مبني بر وجود چنين خطايي درست باشد و اين خطاي تصوري حتي منجر به انتشار كتاب با اين عنوان شده باشد و مورد اعتراض جامعه منطق دانان قرار نگرفته باشد بايد آرزو كنم كه تصور بنده خطا باشد . لطفا دوستان در اين زمينه نظريات خود را ارائه بفرمايند.

-         فلاحی : من نمی دانم که آیا منطق کاربردی رشته علمی است یا هویت میان رشته ای دارد هر چند که به گمانم هر دو درست است. اما می خواهم بگویم مگر این مساله خیلی مهم است؟ یک علم در زادگاهش یک جلوه دارد و در کشوری دیگر بروز دیگری و در کشوری سوم ظهوری دیگر. مگر بر سر منطق فازی چنین پیش نیامد؟ مگر آمریکایی ها به لطفی زاده نخندیدند؟ مگر ژاپنی ها از آن استقبال نکرده و تکنولوژی فازی را به وجود نیاوردند؟ مگر ما ایرانی ها از منطق فازی چیزی بیش از تشکیک ملاصدرا و نفی فلسفی خشونت! و فازی بودن مفاهیم دینی فهمیده ایم؟ به نظر من تجلی های مختلف یک علم در ساحت ها و ساعت های گوناگون شاید امری اجتناب ناپذیر باشد. اگر ارائه بد یک علم در یک کشور ذهن کسی را آزرد بر اوست که این کژی را استوار کند و در هدایت خلق بکوشد. به علاوه آنچه شما از آن هراسانید در فلسفه خودمان آن را "مشترک لفظی" نامیده اند. برای نمونه، لفظ "منطق کاربردی" مشترک لفظی است غربی ها چیزی از آن می فهمند و ما ایرانی ها چیز دیگری می فهمیم. چه اشکال دارد؟ مگر خود "منطق" مشترک لفظی نیست؟ مگر نه این است که منطق جدید تنها به استدلال قیاسی کار دارد اما منطق قدیم به هر سه نوع قیاسی و استقرایی و تمثیل و علاوه بر اینها منطق قدیم از مباحث غیر استدلال (یعنی تعریف, مقولات، تصور و تصدیق و بدیهیات مشاهدات تجربیات مخیلات و جدل و خطابه و شعر) نیز بحث می کند. می بینید که این منطق کجا و آن منطق کجا. این نشان می دهد که نباید روی الفاظ خیلی وسواس داشته باشیم و بیشتر باید روی محتوی تاکید کنیم. اگر کتابی کم محتوا بود باید با نوشتن یک یا چند کتاب دیگر آن را جبران کرد. و من مطمئنم که شما از عهده این کار بر می آیید.