تاثیر افزودن «مفاهيم تهي و فراگير» بر بحث «نسبت ميان نقيض مفاهيم»
افضل الدين خونجي نسبت ميان نقيض دو مفهوم را به صورت زير بيان كرده است:
| نسبت الف و ب |  | نسبت ناالف و ناب | 
| تساوي |  | تساوي | 
| مطلق |  | مطلق  | 
| من وجه  |  | منوجه يا تباين | 
| تباين  |  | منوجه يا تباين | 
اما اين نسبتها هنگامي برقرار است كه الف و ب دو مفهوم ساده باشند. مقصود از «مفهوم ساده» مفاهيم ناتهي و نافراگير مانند انسان، حيوان، سفيد، سياه، شيرين و ناشيرين است. مفاهيم تهي مفاهيم بيمصداق هستند مانند «مربعدايره» و «انسانناحيوان». مفاهيم فراگير يا جهاني هم مفاهيمي هستند كه همة اشياي دامنة سخن را دربرميگيرند مانند «چيز»، «شيء»، «موجود»، «غير مربعدايره»، «غير انسانناحيوان».
اگر مانند بسياري از منطقدانان قديم، موجبهها را متعهد به وجود موضوع بدانيم و سالبهها را به انتفاي موضوع صادق به شمار آوريم آنگاه نسبت يك مفهوم تهي به خودش تباين خواهد بود، بلكه نسبت هر دو مفهوم تهي به يكديگر و به طور كلي، نسبت هر مفهوم تهي به هر مفهوم ديگر نسبت تباين خواهد بود زيرا ميتوانيم براي نمونه بگوييم: «هيچ مربعدايره مربعدايره نيست»، «هيچ مربعدايره انسانناحيوان نيست» و «هيچ مربعدايره انسان نيست». با اين توضيحات، نسبت ميان نقيض دو مفهوم به صورت زير بايد باشد:
| نسبت الف و ب |  | نسبت ناالف و ناب | 
| تساوي |  | تساوي يا تباين | 
| مطلق |  | مطلق يا تباين | 
| من وجه  |  | منوجه يا تباين | 
| تباين  |  | يكي از نسبتهاي چهارگانه | 
دليل افزودن نسبت «تباين» به دو بخش نخست اين است كه هر دو مفهوم فراگير با هم مساوياند. اما نقيضهاي دو مفهوم فراگير، هر دو، تهي هستند و بنا به «سالبه به انتفاي موضوع»، يك سالبه كليه ميان آنها صادق است و از اين رو، نقيضهاي دو مفهوم فراگير متباين هستند. براي نمونه، «شيء» و «موجود» مساوياند و فراگير؛ بنابراين، نقيضهايشان، «لاشيء» و «ناموجود»، تهي و متباين هستند. همچنين، «انسان» و «شيء» عام و خاص مطلق هستند و نقيضهايشان، «ناانسان» و «ناشيء» متبايناند.
ميبينيم هر نسبتي كه ميان دو مفهوم برقرار باشد تباين يكي از نسبتهاي احتمالي ميان نقيضهاي آن دو مفهوم است. از اينجا نتيجه ميگيريم كه اگر تباين ميان دو مفهوم برقرار باشد هر نسبتي ميتواند ميان نقيضهاي آن دو برقرار باشد.
اين نكتهاي است كه نخستين بار نجم الدين كاتبي آن را كشف و اعلام كرد؛ اما هيچ يك از منطقدانان قديم اين نكته را نگرفتند و همه بيهوده تلاش كردند «شبهة كاتبي» را پاسخ بگويند.