در پست قبل، به مقالۀ آقاي مهدي عظيمي در نشريۀ فلسفه و كلام اسلامي (مقالات و بررسيها) شمارۀ بهار و تابستان ۱۳۹۱ (شماره ۱ سال ۴۵) اشاره كردم. و اينك معرفي كامل آن: چكيدۀ فارسي و انگليسي اين مقاله در پيوند زير در دسترس است:

مهدي عظيمي: تاریخ تحوّل کلّیّات خمس: ارسطو، فرفوریوس، فارابی، ابن‌سینا

پيوند مستقيم به متن مقاله: تاريخ تحول كليات خمس: ارسطو، فرفوريوس، فارابي، ابن‌سينا

چكيده:

ارسطو در جایگاه‌ها به‌منظور تحلیل استدلال جدلی،‏ آن را به گزاره‌ها فرومی‌کاهد و می‌گوید که هر گزارۀ جدلی از موضوعی تشکیل شده که «نوع» است،‏ و از محمولی که یا «تعریف» است،‏ یا «جنس»،‏ (یا «فصل»،‏) یا «خاصّه»،‏ یا «عرض»؛ و موادّ این حمل‌پذیرها را مقولات ده‌گانه به‌دست می‌دهند. فرفوریوس در ایساگوگه «نوع» را جایگزین «تعریف» می‌کند و «فصل» را هم آشکارا به میان می‌آورد و این پنج کلّی را چونان پیش‌زمینه‌هایی ضروری و/یا سودمند برای آموزه‌های مقولات،‏ تعریف،‏ تقسیم،‏ و اثبات پیش می‌نهد. فارابی حمل‌پذیرهای ارسطو و کلّی‌های پنج‌گانۀ فرفوریوس را درمی‌آمیزد و به فهرست تازه‌ای دست می‌یابد. وی بر آن است که کلّی‌های پنج‌گانه اجزای نهایی همۀ تعریف‌ها و استدلال‌ها در همۀ دانش‌ها هستند. ابن‌سینا در مدخل‌های منطقی خویش،‏ بی هیچ بیش و کم،‏ همان کلّی‌های پنج‌گانۀ فرفوریوس را به میان می‌آورد. وی در منطق الشفاء،‏ مهم‌ترین نمودار منطق‌نگاری نُه‌بخشی،‏ کارکرد کلّی‌های پنج‌گانه را همانی می‌داند که فرفوریوس می‌گوید. امّا در نخستین و برجسته‌ترین نمایندۀ منطق‌نگاری دوبخشی،‏ یعنی منطق الإشارات،‏ کلّی‌های پنج‌گانه را تنها به‌مثابت مدخل منطق تعریف به‌کار می‌گیرد.