اثير الدين ابهري و نقيض جزئيه مركبه
در پست زين الدين كشي و نقيض جزئيه مركبه از قاعده «نقیض جزئیه مرکبه» نزد زین الدین کشی به زبان منطق جدید دفاع کردم و در پایان گفتم:
پس از كشي، دو منطقي ديگر درباره نقيض جزئيه مركبه سخناني شگفت اظهار كردهاند كه بررسي آنها به پست ديگري نيازمند است. اين دو منطقدان، افضل الدين خونجي (590-646ق.) در كشف الاسرار صص 126-128 و اثيرالدين ابهري (۶۰۰-6۶۳ق.) در تنزيل الافكار ص 181 هستند.
در این پست میخواهم سخن اثير الدين ابهري را بياورم و نقد كنم. نقد سخن خونجي ميماند براي يك پست ديگر. اما سخن اثيرالدين ابهري در تنزيل الافكار:
قوله: و امّا الموجبة الجزئيّة فاذا قلنا: «بعض ج ب بالامكان الخاص» نقيضه انّه ليس كذلك، بل «كلّ ج ب بالضرورة، او لا شىء من ج ب بالضّرورة، او بعض ج ب بالضّرورة، او بعض ج ليس ب بالضّرورة» (ابهري، تنزيل الافكار ص ۱۸۱).
اتفاقا، خواجه نصير كه در بيشتر جاها ابهري را به شدت نقد ميكند اينجا كم آورده و كوتاه آمده است! او ميگويد:
اقول: اكثر المنطقيين لم يذكروا هذا التّفصيل، بل اقتصروا على ايراد الكليّتين الضّروريّتين فى نقيض هذه القضيّة، و غفلوا عن القسم الثّانى. و الحقّ ما قاله صاحب الكتاب (طوسي، تعديل المعيار في نقد تنزيل الافكار، ص ۱۸۱-۱۸۲).
برخلاف تصديق و تحسين خواجه نصير، سخن ابهري در اينجا نادرست است. زيرا دو گزاره زير هر دو صادقاند و بنابراين، نميتوانند نقيض يك ديگر باشند:
۱. بعضي حيوانها نويسنده هستند به امكان خاص.
۲. يا همه حيوانها نويسنده هستند به ضرورت، يا هيچ حيواني نويسنده نيست بالضروه، يا برخي حيوانها نويسنده هستند بالضروره، يا برخي حيوانها نويسنده نيستند بالضروره.
آشكار است كه گزاره يك به دليل وجود انسانهاي نويسنده صادق است و جزء آخر گزاره دو (يعني «برخی حیوانها نويسنده نيستند بالضروره») به دليل وجود حيوانهاي بيعقل صادق است و بنابراين، كل گزاره دو صادق است. از اينجا نتيجه ميشود كه برخلاف نظر ابهري و خواجه، اين دو جمله متناقض نيستند.
البته ابهري در كتابهاي ديگرش سومين مورد حرف «أو» را به صورت «و» آورده است؛ يعني به صورت زير:
و امّا الموجبة الجزئيّة فاذا قلنا: «بعض ج ب بالامكان الخاص» نقيضه انّه ليس كذلك، بل «كلّ ج ب بالضرورة، او لا شىء من ج ب بالضّرورة، او (بعض ج ب بالضّرورة، و بعض ج ليس ب بالضّرورة)» (ابهري، منتهي الافكار، تصحيح هاشم قرباني در پايان نامه ارشد، ص ؟؟). [البته اين عبارت كاملا نقل به مضمون است چون الان دسترسي به اين كتاب ندارم و تنها از حافظه دارم نقل قول ميكنم.]
در این صورت، مثال نقض بالا كار نميكند زيرا دو جزء آخرش با هم صادق نيستند. بنابراين، مثال نقض ديگري معرفي ميكنيم:
۱. بعضي اشيا زوجاند به امكان خاص.
۲. يا همه اشيا زوجاند بالضروره، يا هيچ شيءاي زوج نيست بالضروره، يا (برخي اشيا زوجاند بالضروره و برخي اشيا زوج نيستند بالضروره).
گزاره يك صادق است چون زوج بودن براي سيارههاي منظومه شمسي به امكان خاص است. گزاره دو نيز صادق است چون جزء سوماش صادق است چون برخي اعداد (كه برخي از اشياءاند) زوجاند بالضروره و برخي ديگر زوج نيستند بالضروره.
نادرستي قاعده ابهري در مورد جزئيههاي مركبهاي مانند «وجوديه لادائمه» بسيار آشكارتر است:
۱. بعضي انسانها ساكن ايراناند نه هميشه.
۲. يا همه انسانها ساكن ايراناند هميشه، يا هيچ انساني هرگز ساكن ايران نيست، يا (برخي انسانها هميشه ساكن ايراناند، و برخي انسانها هرگز ساكن ايران نيستند).
صدق يك به دليل وجود ايرانيهاي مهاجر، تاجر، حاجي، زائر عتبات، تبعيدي و مانند آنها است. صدق دو نيز به دليل صدق جزء آخرش است و صدق آن جزء نيز به دليل وجود ايرانيها و خارجيهايي است كه از كشورشان بيرون نرفتهاند.